Tuesday, February 1, 1994

To The Whore Who Took My Poems .Charles Bukowsky

______________

Charles Bukowski and Sean Penn
____________

چارلز بوکافسکی

با فارسی : یاشار احد صارمی


به کُسی که شعرامو وَرداش *ه




یه عده ای می گن پشیمونی شخصی را باید از مقوله ی شعر جدا کرد و انتزاعی موند ، حرفِ درست و مقبولیه
اما ای خدا
دوازده تا شعرِ بی زبونم از دستم رفت و من از کارام هیچوق کپی نمی گیرم
و نقاشی یام دست توست، اونم بهترین هاش ، این واقعا کُشنده س
مگه می خوای امثالِ این و اون داغونم کنی
چرا پولامو ورنداشتی
معمولا جیبِ اونایی که مست و بیمار تو گوشه موشه ها می خوابن همیشه خالی می شه
دفِه ی دیگه بازوی چپمو وردار یا یک پنجاهی
فقط دست به شعرام نزن
من شِکسپیر نیستم
ولی یک روز می آد که دیگه شعری نباشه
انتزاعی یا هر چی ش
همیشه تا اون بمب آخر پول و مست و جِنده تا دلت بخواد ریخته
اما مثلِ حرف اوستا کریم که این پاشو رو اون پاش می انداخت:ه
می بینم که مثل ریگ بیابون این همه شاعر ماعر دُرس کردم ولاکن شعر ه ه چه کم و اندک


ه * به فاحشه ای که شعرهایم را برداشت .یا به جنده ای که شعرهایم را ... این طوری ها هم می شود فارسی ش کرد.ه



To The Whore Who Took My Poems


Charles Bukowsky
Farsi: Yashar A. Saremi


Some say we should keep personal remorse from the poem,
stay abstract, and there is some reason in this,
but jezus;
twelve poems gone and I don't keep carbons and you have
my
paintings too, my best ones; its stifling:
are you trying to crush me out like the rest of them?
why didn't you take my money? they usually do
from the sleeping drunken pants sick in the corner.
next time take my left arm or a fifty
but not my poems:
I'm not Shakespeare
but sometime simply
there won't be any more, abstract or otherwise;
there'll always be mony and whores and drunkards
down to the last bomb,
but as God said,
crossing his legs,
I see where I have made plenty of poets
but not so very much
poetry.
____________

Ennio Morricone - Once Upon a Time in America


__

No comments: