Yashar Ahad Saremi
_________________
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiJs2ab4YG-Kh_Gm-KmeHuM-SzmLBoVPgCAdHV32Fc3aqhHkoN4SlZiP6CB16NP6Ikds5E0jR2F_Qf2Jcpf7SM4wUXCngR4dcZ7DV3vF9wt3fb-uyiOS3Y_mW3qt9gaUhx_OHgaAxcuRIjj/s400/Ray+K.+Metzker+-+Philadelphia%252C+1963.jpg)
___________________
یاشار احد صارمی
کلیدها 6ه
تاريك ...ه
کسی نبود ه ه ه هیچکس آنجا نبود ه ه ه پا بيرون گذاشتم از درون تو با خواب رویهای ناگزير
آينه كه شكست چشمهايم افتادند از كاغذ مقدس !ه
نمی توانستم تو را به یاد بیاورم و چیزی شبیه سردم بود بود با من
...
آرامشگاه امن من كجای نقشه منقرض شد ؟ه
صدای باد به من نمی رسید
تاريك ..ه
چرا يكدفعه اين آسمان رفت و از كلازتش پيراهن سياهش را آورد ؟ه
چرا درختان معبد سيال بال زدند و رفتند ؟ه
اين سكهها برای چه طرف من می افتند ؟ه
تو چشم هایت را بسته بودی ه ه ه نبودی
تاريك
در اين سياهی صدای گربههای شهر
صدای کاغذهای معلق
انگشت شستم مادرم را می خواهد و شباهت پدرم چرا در صدای من می پوسد ؟ه
كجايي ، كجا رفتهای ؟ كجايت را كجا بردهای؟ه
قرار بود روز جشن با چشم های تو به ماه و باران خیره شوم
بيا مرا ببر بخوابان جايی دورتر از اين كودكان که دنبالم راه افتادهاند
کمی دور تر تیغ و تکرار قوچ هایی که یکی یکی ...ه
لطفا ، لطفا
در عوض بال هایم را بردار بیا مرا ببر
آخر خيلی تاريك
____________
________________________
No comments:
Post a Comment