Sheida Mohammadi
_________
شیدا محمدی
________________
بهار پالم
اتاقِ شماره ی 138ه
صبحانه در من حاضر است .ه
شلوار واژگون ه ه ه ه روی ِ سوتین سفید
با تنی عرق کرده و زخمی
می گویی دوستت دارم.ه
سُر می خورم از سینه ات
شیر گرم و سفید ه ه ه ه حل می شود در ماه
بوسه ات را می چسبانی به شیشه
باد دستمالش را تکان می دهد ه ه ه ه من موهایم را ... ه
پا می گذاری در رکاب
و سوت قطار
...
هو هو چی چی ه ه ه هو هو چی چی ...ه
...
این ریل های شکسته به هیچ شهری نمی رسند
برمی گردی از مرگ من
که تپه ها را زرد کرده
اتوبوس در ماه منتظر می ماند
در ایستگاه بعدی ه ه ه بوسه ات خیسِ خداحافظی
وفا وفا وفایم آرزوست
...
هو هو چی چی ه ه ه هو هو چی چی ...ه
...
این ریل ها به هیچ شهری نمی رسند
باد کلاهش را از سر تو بر می دارد
چمدان ها در ایستگاه بعدی جا می مانند.ه
صبحانه در من حاضر است .ه
شلوار واژگون ه ه ه ه روی ِ سوتین سفید
با تنی عرق کرده و زخمی
می گویی دوستت دارم.ه
سُر می خورم از سینه ات
شیر گرم و سفید ه ه ه ه حل می شود در ماه
بوسه ات را می چسبانی به شیشه
باد دستمالش را تکان می دهد ه ه ه ه من موهایم را ... ه
پا می گذاری در رکاب
و سوت قطار
...
هو هو چی چی ه ه ه هو هو چی چی ...ه
...
این ریل های شکسته به هیچ شهری نمی رسند
برمی گردی از مرگ من
که تپه ها را زرد کرده
اتوبوس در ماه منتظر می ماند
در ایستگاه بعدی ه ه ه بوسه ات خیسِ خداحافظی
وفا وفا وفایم آرزوست
...
هو هو چی چی ه ه ه هو هو چی چی ...ه
...
این ریل ها به هیچ شهری نمی رسند
باد کلاهش را از سر تو بر می دارد
چمدان ها در ایستگاه بعدی جا می مانند.ه
_____________
No comments:
Post a Comment