ALI REZA SEYFEDDINI
_____________
علیرضا سیف الدینی
_____آه وآهو
اگرچه این وطن آهونبود آه بود وآهو نبود رمید و رفت .ه
چرا مرا که به رویای عود کشیدم آه چیزی نگفتید ازسنگ و چاه
چرا؟ه
شب که آمده بودکی آمده بود که شب به شب شب تر شده بود
که بودند این دست ها ی بلند هذیانی با خالکوبی نقش کرکس
هی حالاست که آفتاب بیاید می گفت این دلم و بیا بیا
خون چشم من ازرنگ ها کی جاری شد
اخم اشیا کی پنهان؟ نگفتید
من کی ام گفتم بگویید نگفتید
چرامرا که من ازشما چیزی نگفتید که من ازشما چرا؟ه
ازآن قله های برفی تا انتهای همین چاه ازآن ما مگرنبود؟ه
آه،ه
خواب بربینایی رمیده کی آمد وخواب ها برخواب ها کی انبارشد
نگفتید
از تاریخ خواب این نعش آواره در جهان
خواب ماهی پس چشمبند سیاه
خواب گیسوی خیس خون برزخم زخم سینه های آهو
نگفتیدحالا شمارا به روی کهربایی این نعش می دهم قسم
ازدلتنگی ستاره های رمیده تر ازآسمان آه بگویید
ازآهوبگویید
چرا مرا که به رویای عود کشیدم آه چیزی نگفتید ازسنگ و چاه
چرا؟ه
شب که آمده بودکی آمده بود که شب به شب شب تر شده بود
که بودند این دست ها ی بلند هذیانی با خالکوبی نقش کرکس
هی حالاست که آفتاب بیاید می گفت این دلم و بیا بیا
خون چشم من ازرنگ ها کی جاری شد
اخم اشیا کی پنهان؟ نگفتید
من کی ام گفتم بگویید نگفتید
چرامرا که من ازشما چیزی نگفتید که من ازشما چرا؟ه
ازآن قله های برفی تا انتهای همین چاه ازآن ما مگرنبود؟ه
آه،ه
خواب بربینایی رمیده کی آمد وخواب ها برخواب ها کی انبارشد
نگفتید
از تاریخ خواب این نعش آواره در جهان
خواب ماهی پس چشمبند سیاه
خواب گیسوی خیس خون برزخم زخم سینه های آهو
نگفتیدحالا شمارا به روی کهربایی این نعش می دهم قسم
ازدلتنگی ستاره های رمیده تر ازآسمان آه بگویید
ازآهوبگویید
26/5/84
آنکارآ
_____
آنکارآ
_____
No comments:
Post a Comment