Ziba Karbassi
______________

Oliver Gagliani
_________________
زیبا کرباسی
کُلاژ 16ه
پیش از آنکه کشتی سرخت را ه ه ه در آب ها ی خُنک
سر به هوا کنی ه ه ه هوا را سربه سر بنوش
هوا همین چند نفس چکاچک باران است
دم به دانه ه ه دم به دانه ه ه زمان را بنوش
گذشته را با چشم های حسودش ببوس و ببند
آغوش های سبکی را که مثل چُرت از سر سال ها می پرند
با پرنده هایی که برای بدرقه ات بالشان را بر آب می کوبند غوغو کن
یگانه را از بیگانه خالی
در این جنگ خودی تا به خود آیی به خداه ه ه بی خدا مرگت حتمی ست
گوش های ناخدایت را از پنبه پر کن
بگو دست و پایت را با طناب به عرشه ببندند
سایرن هایم* را به پیشوازت فرستاده ام
گول جادوی این شعر را نخور
نفس همین آتشگردان رنگ است که مثل خنده هایم ازهم می پاشد
زرشگی داغ ه ه ه آلبالویی ولرم ه ه ه صورتی نرم
استخوانت را قرص کن
فرو فرو شو تا ته
تا اعماق
ه ه ه ه هه ه خیلی تنهام!ه
سر به هوا کنی ه ه ه هوا را سربه سر بنوش
هوا همین چند نفس چکاچک باران است
دم به دانه ه ه دم به دانه ه ه زمان را بنوش
گذشته را با چشم های حسودش ببوس و ببند
آغوش های سبکی را که مثل چُرت از سر سال ها می پرند
با پرنده هایی که برای بدرقه ات بالشان را بر آب می کوبند غوغو کن
یگانه را از بیگانه خالی
در این جنگ خودی تا به خود آیی به خداه ه ه بی خدا مرگت حتمی ست
گوش های ناخدایت را از پنبه پر کن
بگو دست و پایت را با طناب به عرشه ببندند
سایرن هایم* را به پیشوازت فرستاده ام
گول جادوی این شعر را نخور
نفس همین آتشگردان رنگ است که مثل خنده هایم ازهم می پاشد
زرشگی داغ ه ه ه آلبالویی ولرم ه ه ه صورتی نرم
استخوانت را قرص کن
فرو فرو شو تا ته
تا اعماق
ه ه ه ه هه ه خیلی تنهام!ه
____________
__
No comments:
Post a Comment