Sheida Mohammadi
_______________
شیدا محمدی
_________________
یادگاری دستی در گلوی پائیز
دستانم بوی لیمو می دهند
و پستان هایم
خیس از باران و عطر بوسه اند
از حزن پنجره
چند پائیز سرد گذشت
که زمین پر از ترک پا و
زوزه ی بی جفت گربه است ؟ه
...
دخترک مشق هایش را در تاریکی می نویسد
و منیژه تقلب هایش را
به پاهای مصنوعی اش نسبت می دهد.ه
دختر ویلچر را بچرخان
می خواهم عکس یادگاری بگیرم
باران هم که نبارد
ما روی این قاب سفید
فوری می شویم
و سیاه زخم های پدر
به سیاه سرفه های بی بی شبیه می شود.ه
همهمه های چرخ خیاطی
روزها را زیگزاگ می زند
همیشه از مرز آبان که بگذری
باد به تو خیانت می کند
گوش کن!ه
دستی در گلوی پائیز خش خش می کند
عکس را برگردان
روی برچسب آن
یادگاری نوشته ام !ه
پائیز 80 ه
Johannes Brahms, Hungarian Dance No 1. (neverneverland, xpn & love-less)
___
No comments:
Post a Comment