Massumeh Ziai
_____________
California National Guardsman hanging out window of train , kissing his wife good-bye.
________________
معصومه ضیایی
تو دیگر بازنگشتی
هر روز
ساعتی پس از غروب
او را میبینند
که از تپه بالا میرود
با نوک عصا
تاریکی را کنار میزند
ستارهای میچیند
زیر پیراهنش پنهان میکند
و خندان برمیگردد
تا خانه را برای آمدنت
چراغانی کند
ساعتی پس از غروب
او را میبینند
که از تپه بالا میرود
با نوک عصا
تاریکی را کنار میزند
ستارهای میچیند
زیر پیراهنش پنهان میکند
و خندان برمیگردد
تا خانه را برای آمدنت
چراغانی کند
__
No comments:
Post a Comment