Hooman Nozhat
__________

Qorqud Dede
____________
هومن نزهت
باد
برگ ها ريخته ست
و
او رفته ست
و در ميان کوجه های دلتنگی
در مرگ برگ ها
باد
خود را به در و ديوار شهر می کوبد
ه«آه ای بهار گمشده !»ه
دودکش ها
آه سياه خود را
بدرقه ی باد می کنند
اينک
رد پای بهار
در زير برف
ه- برف سنگین زمستان -ه
پنهان شده ست
و غبار سرما
بر تن باد نشسته ست
آه از گريز مردم از باد
و
او رفته ست
و در ميان کوجه های دلتنگی
در مرگ برگ ها
باد
خود را به در و ديوار شهر می کوبد
ه«آه ای بهار گمشده !»ه
دودکش ها
آه سياه خود را
بدرقه ی باد می کنند
اينک
رد پای بهار
در زير برف
ه- برف سنگین زمستان -ه
پنهان شده ست
و غبار سرما
بر تن باد نشسته ست
آه از گريز مردم از باد
بهمن 66 - تبريز
___
___
1 comment:
سلام. برای خوندن این شعر تمیخواد جای دوری بری . همین نزدیکی یکی زمزمه میکنه و می شنوی . خیلی صمیمی بود. ممنون.
Post a Comment