Tuesday, December 1, 2009

Kamal Rafat Safai

________________


Masao Yamamoto Untitled
__________________

کمال رفعت صفائی




مهارت غمناک



شرح حال ما مفصل نيست.
ه
در دوزخ بزرگ
ما خلاصه ايم
دروغ نگوییم.
ه
اين که بر گردِ خورشيد می چرخد
زمين نیست
جنایت است.
ه


من! غمناک ترین مهارت تاریک! من!
ه
امسال در کار کالبد شکافی اخبار مرگ
از پارسال بسی تواناترم.
ه
من! غمناک ترین مهارت تاریک! من!
ه
وای
تا هراس باور کند که ساکن نیست
زمين تکه تکه می گردد
تا فقر باور کند
که د ر هر جزیره سفره ای دارد
زمين تکه تکه می گردد

این کودک است
یا سرگیجه ای غریب؟
ه


بچه!
ه
چه یاد گرفته ای؟ه


اگر سایه ام بر گندمزار می گردد
یا بر مرداب


به این نتیجه ی غمناک رسیده ام
که
نه من بر گردِ خورشید می چرخم
و نه مادرم.
ه
این که بر گردِ خورشید می چرخد
زمین نیست
جنایت است.
ه


تا دایره های زیبا فراهم شود
سنگی را بر آب پرتاب می کنم.
ه
من هیچ مهارتی ندارم
گنجشک بر شاخ گردباد
چه شرح حالی داشت؟ه



__________

1 comment:

Unknown said...

وقتی که به خانه برگشتم..

این شعر را می نویسم.

واژه‌ ها در من بمانید..

اگر چه میدانم که نمی مانید

ولی در معناای خود

همینطور بجوشید..

چونان چشمه پنهان در دل کوه ساری دور

مرا از یاد مبرید،،

واژه ها...

***

وقتی که به خانه برگشتم..

ظرف‌هایم را می‌‌شویم

کتابش را میخوانم،

این شعر را به او تقدیم میکنم...

حق اوست!

حیف که رفت،

چند سالش بود؟

کمال رفعت صفایی،

پنجاه دو سه بیشتر نداشت،

نامی هم از او برده نشد،

پیاده رفت

و

پیاده رفتن را یادم داد..

درست نمی گویم کمال جان?

"درست نمیگویم؟

اگر تنها زمین بود

و هیچ کشوری نبود

من اکنون ناگذیر نبودم

تا درختهای کودکیم را

از پشت مرز‌ها بشنوم..

....."

***

وقتی که به خانه برگشتم..

سروده.. طولانی ات را..


منظومه ات را

در کهکشانها

در می نوردم..

وقتی که به خانه برگشتم..



مهرگان

تقدیم به کمال جان رفعت صفایی

یادش چون چشمه زلال در من میجوشد
MAY 2010
MEHREGANAMO@GMAIL.COM