Thursday, April 1, 2010

Sappho

_______________


Saphhos' poem "An Old Age" (lines 9-20). Papyrus from 3 cent. B.C. The exhibit from Altes Museum Berlin. Copy of Cologne exhibit
______________

پيرايه يغمايی



سافو و شعر زنانه در 2600 سال پيش


سافو که از زمان باستان به نام بزرگترين شاعر غنايی شناخته شده، در اواخرِ قرن ششم پيش ازميلاد، در دهکده ی ارسوس) در جزيره ی لسبوس در يک خانواده‌ی اشرافی چشم به جهان گشود. وی ابتدای زندگی را در ميتيلن گذرانيد، اما به سبب حوادث سياسی مدتی از سوی پيتاکوس به سيسيل تبعيد شد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
حاصل زندگی زناشويی سافو دختری به نام کله ايس – همنام مادرش - بود که برای او چندشعر زيبا سروده است.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
به موجب افسانه ها سافو به دريانوردی به نام فائون دل باخت و به سبب بی مهری فائون سر انجام خود را از فراز صخره ی لوکاد - لوقاده به زير انداخت و جان سپرد. عشق بی سرانجام و زندگی شاعرانه ی سافو بعدها سرچشمه ی الهام بسياری از شاعران و نويسندگان و هنرمندان شد. چنانکه داستان ها و شعرها و نمايشنامه ها و تنديس ها و تصويرهای بسياری از او ساخته و پرداخته آمد که از آن ميان می توان به داستان معروفی از " آلفونس دوده " اشاره داشت.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
شعرهای سافو که بيش از 2600 سال پيش نوشته شده در ستايش عشق و اندوه و شادی و زيبايی و سرشار از فضايی زنانه است. چرا که او در آن زمان ها سرپرستی مدرسه ای زنانه را به عهده داشت و در آنجا به دخترکان و زنان جوان هنر زيستن و هنر شعر و موسيقی را می آموخت.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
در آميختگی اين فضای زنانه با بيان برهنه و احساس شگفت انگيز او موجب شده که وی را به همجنس گرايی نسبت دهند(1) و از اين رو شعرهای او در معرض اتهام و نابودی قرار گرفت و توده ای از آثار وی قربانی سليقه ی معلمان و ناسخان بعد از او شد و به عمد نابود گرديد. در حالی که او عاشقانه های بسيار زيبايی خطاب به مردان دارد از جمله در شعری به نام «به يک مرد جوان...» می گويد : ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
برخيز و به من خيره شو ! ه
چونان دوستی به دوستش. ه
آنگاه من؛
زيبايی برهنه در چشم هايت را
آشکار خواهم کرد.(2)
ه

اما آنچه امروز در دست ماست – هر چند کم و ناقص – نشانگر احساس عجيب و بی پيرايه سافو است که نه تنها در شطّی از تاريخ و اسطوره و عشق جاری است، بلکه با گويشی شاعرانه آداب و رسوم آن دوران را برای ما واگويه می کند و هم کمال زيبايی شناختی شعر، در 2600 سال پيش را به ما امروزيان هديه می دهد. آنگونه که افلاطون فيلسوف برجسته ی يونانی هم درمقابل هنر گيج کننده ی سافو سر خم می آورد ودر مورد او می گويد: « سافو نه تنها يک غزل سرای بزرگ است بلکه او الهه ای است خالق همه ی هنرها. »ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
جا دارد که گفته شود به تازه گی يکی ديگر از شعر های وی در بسته بندی های يک موميايی مصری کشف شده .اين شعر شامل صد و يک(101)کلمه است و داستان بی زمانی را در هنر و اُپرا روايت می کند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
و اينک برگردان چهار شعر از سافو:ه





1

مرگ از من دور نيست ...ه

او بالاتر از يک قهرمان است
او به چشم من يک خداست !ه
او که می تواند کنار تو بنشيند
و به زمزمه ی شيرين صدای تو
و آهنگ خنده های فريبنده ات
ه- که ضرب آهنگ قلب مرا تشديد می کند-ه
عاشقانه گوش فرا دهد ...ه

اگر من ناگهانت باز بينم ،ه
نخواهم توانست با تو سخن بگويم
چرا که زبانم گره می خورد
و يک شعله ی باريک
زير پوستم می دود ...ه

چيزی نمی توانم ديد
چيزی نمی توانم شنيد
جز صدای طبل گوش های خود را
و رنگم از علف های خشک
پريده تر می شود...ه
در اين زمان؛ه
مرگ از من دور نيست ...ه



2

پس کِری ت را ترک کن !ه

تو آنجا را می شناسی.
پس کرت را ترک کن و به آنجا بيا!ه
آنجا که تو را چشم به راهيم...ه
آنجا که برای تو مقدس است
آنجا ... که سپند دانه ها،ه
در جلوی محراب عطر می پراکنند...ه
و جويبارهای خنک؛ه
- از ميان شاخه های درختان سيب-ه
زمزمه کنان می گذرند...ه
و آن بوته ی جوان و انبوه گل سرخ؛ه
بر زمين سايه می افکند ...ه
و برگ های رقصان؛ه
خواب ژرفی را به پايين می ريزند ...ه

آنجا .... که در مرغزار
اسب ها شيهه می کشند.ه
و بوی شيرين شويد
ه- در ميان گل های بهاری -ه
هوا را عطر آگين می کند ...ه

ه ه ه ه ه ه ه ه ای ملکه!ه
ه ه ه ه ه ه ه ای قبرسی!ه
پُر کن جام های طلايی ما را ،ه
با عشق آميخته به شهد زلال!ه






3

به دخترم کله ايس ...

« کله ايس»، از من مپرس که چه بپوشی.ه
من روسری گلدوزی شده ی«سارديسی»ه
مانند آنکه خودم پوشيده بودم ،ه
ندارم تا به تو بدهم.ه

مادرم هميشه می گفت:ه
در زمان ما بستن يک روبان ارغوانی
روی موها
نشانه ی اشرافيت بود.ه

اما ما نادان بوديم...
دختری که موهايش طلايی تر از
نور فانوس است،ه
هرگز نبايد برای آرايش موهايش
چيزی بجز گل های تازه داشته باشد .
ه



4

برای تيماس


ما اين کوزه را
با اين يادداشت
روی عرشه ی کشتی می گذاريم:ه

اين خاکستر «تيماس» کوچک است
که ناکام به سوی خوابگاه تاريک «پرسفون» (2)ه
فرستاده شد .ه
و او
از خانه اش دور بود

دختران همسال او،ه
تيغ های صيقلی برداشتند
تا به رسم سوگواری،ه
حلقه های موهای نرمشان را ببُرند ...ه




_


پانويس ها :

1 – واژه لزبين هم که امروزه در مورد زنان همجنس گرا به کار می رود ، مشتق از کلمه ی لزبوس ( = لسبوس) زادگاه سافو ست.

2 -To a young man/Stand up and gaze me as a friend/ to friend. I ask you to reveal / the naked beauty of your eyes.

3 -« پرسفون» يا پرسفونه مظهر زادن و مرگ رستنی هاست و الهه ای است با دو شخصيت : هم الهه ی حاصلخيزی و باروری است و هم ملکه ی جهان زيرين( ملکه ی مرگ ) است .

بنا بر اسطوره ها «پرسفون» دختر «دمتر» ايزد بانوی زمين بود که « هادس » ( خدای عالم زيرين ) دلباخته ی او شد و او را با خود به جهان زيرين برد .

اندوه « دمتر» آنقدر شديد بود که زمين به خشکسالی نشست. در نتيجه « زئوس» تصميم گرفت به «دمتر» کمک کند و « هرمس» را به جهان زيرين فرستاد تا پرسفون را برگرداند . شرط اين بازگشت اين بود که پرسفون در جهان زيرين چيزی نخورد ، اما « هادس» که عاشق« پرسفون» بود ، به او چند دانه انار خورانيد . بنابراين بر طبق حکم «زئوس» بر اين مقرر شد که «پرسفون» شش ماه از سال را روی زمين و شش ماه ديگر را در جهان زيرين زندگی کند .

از اين رو اسطوره ی «پرسفون» تجسم چرخه ی خشکسالی و زايندگی در طبيعت است.

« پرسفونه» به عنوان باروری دوشيزه ای جوان و دلرباست ، اما به عنوان ملکه ی عالم زيرين (مرگ) چهره ای عبوس دارد.

مأخذ:

فرهنگ دهخدا زير نام « سافو »

فرهنگ اعلام معين زير نام« سافو »

روزنامه ايران / يکشنبه 5 تير 1384 / صفحه ی آخر

نوشتار زنانه و زمينه های بروز آن ، مارگارت ات وود ، مترجم سعيد احمد زاده اردبيلی، نشريه ی ادبی دوات.

برگردان شعرها از روی کتابThe Penfuin Book Of Women Poems, Edited by Carol Cosman, Joan Keefe ,Kathreen Weaver انجام شده است .



____



Sergei Rachmaninoff - Piano Concerto No. 3 in D Minor, Op. 30, I. Allegro ma non troppo

______

No comments: