Robab Moheb
__________________
Installation of stone and wood - Frank Gabriel
_______________________
رباب محب
شاعر، در دیگِ آش
طعم: طعمِ نیش
ادویه: یک نخود تنز
شاعرِ در دیگِ آش: رباب محب
طعم: طعمِ نیش
ادویه: یک نخود تنز
شاعرِ در دیگِ آش: رباب محب
زنا به کسرِ «ز» روی زبان.ه
نپوتيسم علم نمیخواهد. کمی رو میخواهد و چند سير اخلاق اجتماعیِ شاعر: که دستور داد تا دستورِ بیپدر را جعل کنند.ه
بعد مهميز طلائیِ شعرش را به پای کجِ منتقد بست و رفت روی تختترين تختِ تيمارستان نشست خيره،ه
دلواپسِ سرخ ترين گل که حالا وارونه روی ميز، سطرهایِ پايانی شاعری را مینويسد از درون پاره:ه
سياتيکِ حرف با صدمن ماتيک پاک نمیشود. نمال!ه
...
جان سِتان به فتحِ « جيم» روی خط. نپوتيسم: هاشور خورده خط به خط، انگار پروازِ پرندهای از شاخهای به شاخهیِ ديگر:ه
زيک ... زاک...ه
جعلها را خنثا میکند، خنثاها را جعليات: از چشمهايشچشم می پوشد تا اسکلتِ فربهاش از کجا تا کجا را زير پا بگذارد با مخلوطی از مخلوطهایِ احترامهایِ تشريفاتی و بیحرمتیهایِ دوستانه در پياله وُ در شعرش:ه
در پيِ گفتن، نوشتن مُرد. بیا آبگوشتی بپزیم. ما برای مُردن آواز زندگی سر داده ایم. آقایِ مرگ در دیگِ هر آشی هم می تواند قد عَلم کند.ه
...
عُق به ضمِ «عين» در معنا.ه
نپوتيسم، حمله ای خايهمال میشود. هم به لحاظِ معنا، هم در قالبِ فُرم. هم به انديشههایِ پشتِ معنا و پشتِ فرم:ه
مسافتِ رفته را نشسته رفته. پشتِ سر نطفه اش نانشسته رفته روی تختترين تختِ تيمارستان رفته نرفته نشسته مثلِ کودکِ نشسته که از هر کجا آغاز میکند باز میکند دهان. بر نوکِ زبان تار تارِ برگِ گُل. و گل که حالا وارونه روی ميز تلنبار میکند خود وُ خودِ گلدان –ه
رویِ دوغابهای رویِ ديوار: رويش نوشته کسی:ه
اسکلتِ اين شعر دوروز پس از مرگش نقاشی شد. از خیال اگر نجاتش می دهی با سياه قلم از رویِ لاشه هایِ برگ هایش عبورکن! خط اگر میزنی، بزن! به جانِ مادرت عُق به قاب هایِ «عين»هایِ او مزن! که او، به کسر وُ ضمّ وُ فتحه فتح نمی کند هیچ قامتی. تو میکنی بکن! زنا به کسرِ «ز» نه زن شود نه پرده از زن وُ زبان!ه
استکهلم ژانويه دوهزارو هشت
__
______
No comments:
Post a Comment