Friday, October 1, 2010

Azita Ghahreman

_______________


Ewer with animal heads, Iran, District Garrus, twelfth - thirteenth century, the Louvre
_________

آزیتا قهرمان



نامه

سکوت خواب های زیادی دید
و به یاد آورد ه ه ه خم شانه کسی را در آسمان
و تو پرنده ای شد ی
ه ه ه با زخمی بزرگتر از سایه ات
به یاد آورد
ه ه ه انگشت هایت را با آن رد کبود
و بال های بریده کوچک در پاکتی
و به یاد آورد
چقدر ما خوب جنگیده ایم
تا فراموشی مرگ را بغل کند
سکوت
مثل درخت ایستاده ای
سبز می شود برگ می دهد
و میو ه ها ؛ فانوس روشنی از خون
طولانی تر از
کلماتی که مارا کوتاهتر برید و خالی نوشت
در این تهی
تیز است چاقوی تو
مثل گودال کنده در طول سال ها
پر از سیاه
سکوت ما را ادامه داد
ادا کرد ما را در خواب های بد
در این هوای گرفته و ابری پیچید دور ما
و آینه ی جیبی میان بری نداشت
تا باور کنی
باران از ابرهای تو روشن تر است

__

Symphony No. 9 in D minor, Op. 125 “Choral” (1824)

Ludwig van Beethoven

  • Scherzo: Molto vivace - Presto

Leonard Bernstein; New York Philharmonic
Recorded: 5/18/1964


_______________

No comments: