Hossein Monzavi
__________________
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEju5FUmOGlHXM-TDurHEqdXpucNuIDfYj9zbUVf1x1EEm42Q8P63ZRyojx7BSQQjrn-6ctwleUHa6Lw9iFNWTqrR2c8QW-dH7KNVDV6XNEtPhWlA5zhYEjlx77eX5iN9sauAjt1cukEoU2-/s400/July2011+Rendan2.jpg)
____________________
ه... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زد
که عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظه ی دیدارت
شروع وسوسهای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغلپیشه بهانهاش نشنیدن بود
چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود
____________________
No comments:
Post a Comment