Ardalan Askari
_______________
Paul Villinski
__________________
اردلان عسکری
به فریبا صدیقیم
خراش
آسمان من هنوز خراش
برمی دارد
وقتی که حواس من پرت
می شود به تو
این بلند به پای
پلکان تو هم نمی رسد
که خم کوتاهی می خورد
به سمت اقیانوس بی قیاس
با خزه ها و ماهیانی بی تاب آب
و آسمانی که از صافی سر می خورد
میان ملحفه هایی که حرف هایشان را جمع کرده بودند
تا وقتی که برای ما خیلی زود بود
و دهان صبح بوی شیر می داد
خودم را مثل مدادی تیز تراشیده ام
و ریه های آسمان خراش ها را آسانسورها از هوای تو پر و خالی می کنند
که خم کوتاهی می خورد
به سمت اقیانوس بی قیاس
با خزه ها و ماهیانی بی تاب آب
و آسمانی که از صافی سر می خورد
میان ملحفه هایی که حرف هایشان را جمع کرده بودند
تا وقتی که برای ما خیلی زود بود
و دهان صبح بوی شیر می داد
خودم را مثل مدادی تیز تراشیده ام
و ریه های آسمان خراش ها را آسانسورها از هوای تو پر و خالی می کنند
________________
No comments:
Post a Comment