Tuesday, January 1, 2013

Rahim Kakai

______________ 


Nokhur graveyard adorned with mountain goat horns, mountain village in Turkmenistan _____________


رحيم کا‌کايی

استه تيک وتخيل هنری درادبيات کلاسيک ترکمن
جناح دمکراتيک

هنردرزندگی واقعی ودر تپش دردناک هستی خود بگونه ای رازناک قهرمانانِ بسياری را برروی همين زمين سخت پرورش داد.قهرمانانی که هرکدام از آنها در مراحل تاريخی معين ودردورانی که چرخش تاريخ چرخشی دلگير وکدرناک بود، برتکامل وبالندگی اخلاق انسانی ونبرد عليه ضرورت را نشان دادند و آرمان های مترقی خود را همپای با توفش واقعيت زندگی بيرون هماهنگ کردند.
درهراثرهنری راستين همواره نشانی از روحيات ملی ودوران تاريخی معينی وجود دارد که هم نگارگر آرمانها وآرزوهای والای اجتماعی وانسانی است وهم بيانگر نبوغ آفرينشگری، خلاقيت هنری به همراه تخيل انسانی وبالندگی عاطفی در روند کار هنرمند و جهان بينی وی درشرايط جامعه مشخص وبرآورد پاره ای از نياز های آن جامعه در محدوده خود است.
جهان،جامعه وانسان درحال تغييرودگرگونی است وبه پيروی ازآن ودرعين حال اين تغيير ودگرگونی بازتابگر نيازهای مادی ومعنويی انسان نيز هست.اين تغيير وهماهنگی در تاريخ بشری همواره شالوده هنر وادبيات در تنوع شکلی بيان وبازتاب هنری زندگی بوده وهست.هنر وادبياتی که همراه با احساسات وعواطف انسانی وبا پژوهش انسانی حقيقت بمثابه يک نيروی خلاق برای ايجاد خلاقيتی نو وضرور درجامعه وزندگی است.
هنر وادبيات وام دار جامعه است.عواطف واحساسات انسانی وهدف معين اجتماعی درآن در کار وزندگی اجتماعی تبلورمی يابند.در اينجاست که انسان ازراه هنر خلاق نه تنها به درون جامعه ومناسبات انسان ها بلکه به جهان طبيعت نيز رخنه می کند،جهانی که آنرا مادر انسان خوانده اند.اين هنرِ خلاق آينده را نيز از اين راه خلق می کند.
هنربدون قهرمان هنری (نه قهرمان سازی فردی) هنری وهم زا است. درادبياتِ مترقی، جهانِ دورنیِ قهرمان متشکل از نيروی اجتماعی است.زيرا هم سرشت اجتماعی دارد وهم پويا است. دراين پديده مترقی عنصر مسلط اجتماعی درچهره شخصيت های داستان يا قهرمان داستان به تصوير کشيده ميشود.
احساس استه تيک (زيبايی شناسی) درهنروادبيات شکلی ويژه ای ازاحساس درون تاب است که از انديشه ی نويسنده اثر ويا اثر هنری جدا نيست. احساس استه تيک واقعيتی است که با مغزوعاطفه هنری نويسنده درآميخته ودرآن زمان ومکان مرئی است.
استه تيک ويا آفرينش زيبايی شناختی درهنر مستلزم هماهنگی بين عناصر تشکيل دهنده يک پديده هنری يا شی مورد نظر است.اين حس چهره پردازنيرويی است که نگاه انسان را به موضوع ويا پديده ی تصوير شده دقيق و ژرفش ادراک انسانی وپيدايش يک نيروی خلاق را برمی انگيزد.
تخيل هنری واسته تيک نويسنده وشاعر پای در واقعيت دارد.به سخن ديگر شکل ويژه ای از بازنمود واقعيت است که درشکل موجودی اجتماعی درک ميشود.از اين رواست که شاعر ونويسنده خلاق بگونه ای جدی وبارخيز به روند واقعيت بيرون ميخواهد تاثير بگذارد وناگزير است از اين ويا آن جريان اجتماعی جانبداری کند.
اين امر خود نشاندهنده گرايشی است که شاعر وهنرمند در فرآيند ادراک واقعيت بيرون منعکس می کند واز راه اين بازتابش است که انديشه وآگاهی خود را به محک تجربه اجتماعی وتاريخی انسان می گذارد وازدل آن نيز پرسمان های استه تيکی اثر با شکل ويژه شناخت جهان واقعی بيرون می آيد.
هرگاه اين پرسمان های استه تيکی با مناسبات اجتماعی، طبقات وآرمان های آنها، با انديشه های مترقی ونيروهای تاريخی مربوط به آن پيوند تنگاتنگ داشته باشد، به غنی آن نيز افزوده ميشود. زيراهنر مترقی هرگز خصم تغيير وبهبود بنيادی جامعه نيست ونبوده.
دريک جامعه طبقاتی بدون ايدئولوژی بدشواری ميتوان دارای آگاهی طبقاتی  شد.تفکر خود پروسه ای ايدئولوژيکی است.تفکرِدرست منتزع از ايدئولوژی وهنر نيست.
تخيل در هنر خود بخشی از گوهروسرشت هنر است. وروند انديشه برپايه تخيل ماهيتی تعيين کننده درهنر وسنجش‌های زيبايی شناسی دارد.تخيل بدون موضوع تخيل وجود ندارد، اما موضوع تخيل خود بدون تخيل وجود دارد.شعور درتخيل تابع موضوع تخيل که آنراهمان واقعيت بناميم است که سبب شکل گيری احساس، دريافت، تفکر وشناخت ميشود. تخيل بر واقعيت بيرون اتکاء دارد وشکل خاصی از بازنمود واقعيت است، نه فراتر از آن.
اينکه تخيل ميتواند در تعميم های بدوی وجود داشته باشد سخنی درآن نيست.اما چنانچه برواقعيت اتکا نکند ،شکل وکنشِ خاصی از بازتاب واقعيت نباشد وفراسوی آن برود، شالوده وفرآورد آن ذهنيت صرف و وهمناک است وپای در واقعيت بيرون ندارد.تخيل حداقل بايد به چيزی که درزندگی اهميت دارد اشاره ای بکند، حال اين چيز ميتواند رويداد ی تلخ ، شيرين ويا مسئله ای دارای اهميت باشد که خارج از اراده تخيل کننده است.
آثار شاعران ونويسندگان  ادبيات کلاسيک ترکمن زيباترين رستنی درزمين سخت آن روزگاربود که به درختی تنومند فرا روييد وبا شهد واژه های هنری رستاخيزی غوغا برانگيز درجامعه چکاند وهمچون نسيمی لطيف، سبک بال ونيروبخش برفراز جامعه ی پرنقش ونگارآن روزگار درگشت وگذار شد تا زندگان ارزش زندگانی بدانند.
شاعران ونويسندگان ادبيات کلاسيک ترکمن جناح مترقی ودمکراتيک درجستجوی گوهر زيبايی انسان وکمال بخشيدن به بلندپايگی او و زيستن شرافتمندانه را به نزيستن حقارت آميز درسرای ميهن خود ترجيح دادند.آزاده جانانی که با بانگ بلند دادخواهی خود سردر پای حقيقت زندگی سپردند وعليه اشباح پلشت وتهوع انگيززندگی ،عليه سالوسان وسخنگويان اجتماعی فريب وزهرآگين کنندگان پاک ترين احساسات انسانی با دلی شيدا وآزاده رزميدند.
روان نيرومند اين شاعران ونويسندگان  دربرابرپيکربی روان، شرربار وخودکامه شاهان واميران فرومايه وجنون شريرانه آنها قرارداشت.شاعران مترقی ترکمن فرزانگانی دربرابر فرزانه نمايان روزگارخود بودند.هنر اين شاعران ايدئولوژيکی نبود.اما نشات گرفته از ايدئولوژی بود.يعنی به گونه ای ايدئولوژيکی تفکر وانديشه می کردند.ادبيات آنها ضد ادبيات حکام مستبد آن زمان بود.
هنروران اين جناح دمکراتيک ترکمن خود دردوران هستی خود چکه ای شادکامی در زندگانی خود ننوشيدند. درآثار شمار زيادی از آنان ، نگارسازی، زبان واسلوب هنری وابستگی شکل ودرونه ،بيشتر با مفهوم خود واقعيت بيرون همخوان است و بدور از عبارت پردازی های تهی است
شاعران ونويسندگان کلاسيک ترکمن جريان دمکراتيک ،درکل به تخيل هنری ،استه تيک وواقعيات عينی اجتماعی ای تکيه ميکردند که درجامعه زنده بود وعمل می کرد.واقعيات عينی اجتماعی ای که ستم انسانی درآن فرآورد مناسبات اجتماعی ناعادلانه حاکم درجامعه بود.
اين روند هنری نه جدا ازکيفيات مادی اجتماعی– معنوی بود و نه از واقعيات موجود تاريخی فراتر ميرفت.اين هنرمندان مترقی ترکمن محصول فراسوی جامعه نبودند. بلکه محصول وثمره جامعه ی خود بودند وزبانشان زبان مردم. زندگی وجامعه درآن دوران ودرشرايط تاريخی مشخص برای اين شاعران جويش وپرسش بود.
ازاين رو درهمه آثارآنان ودرجزء جزء آن بطور کل به گونه ای هنرورانه عينيت جامعه وکيفيت ارزش آن بخش ذاتی ومحسوس آن است. اين هنرمندان درهنرخود به هيبتی درمی آيند که به لحاظ اجتماعی وتاريخی، زيبايی های موجود درطبيعت وجامعه را بدرستی مشاهده می کنند که اين خود موجب رشد وتکامل احساس زيبايی شناختی انسان شده وهم روشنگر وحدت اين نويسندگان به نسبت آگاهی آنان با طبيعت است.
سنگ محک آرمانهای استه تيک شاعران ونويسندگان ترکمن، هنری انسانی وانسان است. اين آرمان ها ، آرمان هايی بسيار نيرومند بودند که در زمين سخت زندگی ريشه دوانده وهمواره نه تنها دربطن تاريخ حضور داشتند ودارند بلکه ازميان تراژدی ها نيز گذار می کنند.
اين پيکارگران معنوی اجتماعی ويژگی های انسانی در انسان را که آزادی، برابری ، پيکار درراه عدالت اجتماعی،حق انسانی زيستن، ميهن دوستی،عليه شرارت شريران جامعه بودن را به همراه تخيل شاعرانه ی خود درجامعه پراکنده وآشکارا وبا توصيفی فعال بنمايش در می آورند.اين يعنی گرايش اين هنرمندان به واقعيت اجتماعی است، که با انديشه های عاميانه اجتماعی فرسنگ ها فاصله داشت. آنها سرود نيک بختی انسان راستين وبيداری آن را به فرمان تاريخ سرودند.
گرايش استه تيکی اين هنرمندان به طبيعت واستپ های بکرنه تنها زمين وحاصل زيبايی سرزمين آنها بود، بلکه الهام بخش آثار آنان نيزشده است.نبايد فراموش کرد که استه تيک آن بخش از کيفيات، خواص،ويژگی وارزش های زندگی واقعی است که هنرمند از راه ابزار هنری به حقيقت زندگی وارد می شود.
شاعران ونويسندگان کلاسيک ترکمن جريات دمکراتيک با واقع گرايی خود آنچه را که حس می کردند ودر جامعه ومحيط خود مرئی بود درکنشی استه تيکی وبهمراه تخيل هنری خود تبديل به واژه کردند تا با اين گاهواره ی واژه گان انسانِ آن روزگارانِ پاييزی بتواند جهان محيط خود، اجتماع ومناسبات بين انسان ها درجامعه را ازنومشاهده کند واز اين راه به درک سرزمين پدری نزديک ونزديکترشود. درآثار اين هنرمندان آرمان های نيک ، اميد وتراژدی درهم آميخته اند.
اين هنرمندان زندگی را درآثارخودبازتاب دادند.احساس آنان احساسی از آزمون انسانی درپيوند با جوانب گوناگون هستی اجتماعی با اشکال متنوع ويژه خود است.احساسی استه تيکی که پايه ی آن برپاکيزگی اخلاقی يا اتيک استوار است وبنا به گفته بلينسکی ، پاکيزگی اخلاقی بمثابه يکی ازشرايط ضرور در جايگاه والای انسانی است. ازاين روآماج اين شاعران از اتيک -اخلاق واندرز، تقدس بخشيدن به زندگی بود.
پيوند اين هنرمندان وآثار متنوع آنان با زندگی تنها پيوندی ساده با رويداد های رخ داده در جامعه نيست، بلکه تلاش هنرورانه آنها در بازتابش چگونگی زندگی بهتردرپيوندبا فرهنگ معنویی که درجامعه حاکم است بود.نويسندگان کلاسيک ترکمن جناح دمکراتيک با آموخته ها وآموزه هايی که از پيشينيان خود به ارث برده بودند به زندگی وجامعه ورود کردند وازاين راه به آيندگان وبه حلقه ی تکامل ادبيات درعصرخود ودرمحيط جغرافيايی خود ونيز به فرهنگ تکامل ادبيات جهان ياری رساندند.
اين هنرمندان خواسته ها وآرمان های خود را درشکلی مشخص با ذهنيت خلاق ونو وبا تجلياتی نو از زندگی درشکل اجتماعی آن بازتاباندن.الگويی که اين هنروران ازهستی واقعی وزندگی اجتماعی ارائه ميدهند نه تصورذهنی ازجهان واقعی، نه درون نگری صرف ، نه تحريف واقعيت ونه بد شکل نشان دادن واقعيت هستی است بلکه الگويی است درخدمت جامعه ومردم.
چنانچه ما با گروه گرايی موافق نباشيم ، آثاراين هنرمندان ترکمن درشاهراه ادبيات جهان ودرروح انترناسيوناليسم وسنتهای آن اثری بسيار مثبت برجای گذاشته است.دراساس،آثار اين بزرگان ومحتوای موجود درآن گرچه درپيوند با سنن ملی هنراست وريشه ملی دارد وبه مکان معينی مربوط ودر شرايط خاص تاريخی – ملی است، اما محدود به مکان يا زمان معين هم نيست، زيرا محتوا ودرونه آن برای بشريت مترقی ودردهای مشترک انسان درجامعه های گوناگون، جامعه هايی که درآن بيداد بود وميهن درخطر، نيزآشنا است.
شاعران ونويسندگان کلاسيک جناح مترقی ودمکراتيک ادبيات ترکمن درآثارخود نه کپی برداری کورکورانه اززندگی وواقعيت های آن کردند ونه نگرش هنری به زندگی داشتند. سروده ها و نوشته های آنان نه مصنع است ونه ساختگی بلکه سرايشی واقع گرا، زنده وانسانی اززندگی وجهان درشرايط مشخص تاريخی است.
آنها با روان نيرومند خود چيزی نو را به تاريخ ادبيات ترکمن ارائه دادند.اين نويسندگان هنرمند ومتفکر، با نگرش های فلسفی، اخلاقی ومذهبی مربوط به خويش توانستند به درون روندهای متنوع اجتماعی پرتضاد رخنه کنند وپرسمان هايی را ارائه دهند که وجه مشترک آرمان ها ودردهای بشريت درآن دوران ودوران های سپسين است.يعنی درعين حالی که درشرايط تاريخی خاص درمکانی خاص است، ولی بمثابه يک هنرمند چيزهايی را ديدند، شناختند وحس کردند که شکلی عام دارند.
تخيل هنری واسته تيک اين هنرمندان فرای جامعه ومکان نبوده ونيست. واز اين روتوانست عواطف انسانی بسياری از توده ها را برانگيزد.اين آن نقش سترگ اين هنر درميان مردم است.هنراين نويسندگان هنری بود دارای ابتکارو فرآورد آن ادبيات زنده ومبارز دررخدادها وسوگنامه های زنده اجتماعی است ونوعی پاسخگويی را دربرابر مردم ارائه ميداد.

اندوه عشق، زيبايی اخلاق ومهرورزی به انسان وانسانيت

محتوای فکری،روانی وعاطفی نويسندگان وشاعران ادبيات کلاسيک ترکمن جناح دمکراتيک توانست تصوير عميق تر وتوصيف نافذتری دراسته تيک وتخيل هنری نسبت به عصر خود درباره مقولات عشق، آزادی ، اخلاق وانسان دوستی ارائه دهد. درمجموع، حسِ عشقِ جان نواز اين هنرمندان فرآورد زندگی واقعی است ، احساسی است که بالندگی آن از دنيای واقعی واشکال والای فعاليت معنوی انسان سرچشمه گرفته ونتيجه نهايی ومحصول عصاره همه تاريخ تکامل بشر است. اندوه عشق درآثار اين شاعران ونويسندگان به وضوح ديده ميشود.
عشق وموضوع آن در آثار نظم، نثر وغزل شاعران ونويسندگان ترکمن فنا ناپذير است. هم بيانگروهم منبع زيبايی وظرافت درونی انسان ،هم احساس همواره انسانی و متاثر کننده است وهم بيان اندوه ها ، شادی ها  وهم نشان از روحی آزرده وقلبی رنجور ومجروح است. در غزل های عاشقانه اين شاعران هنر نمايشگر انسان گرايی است که عشق بدان دست يافته ودارای ظرايف ومعيار های اخلاقی است.اين معيارها دارای اهميت استه تيک و اتيک است.
هنگاميکه مختومقلی درهنرخود تلاش می کند مفاهيم پراهميت موجود درزندگی را بيان کند درواقع ميخواهد درزندگی اجتماعی به گونه ای واقع گرايانه نشان دهد چه چيزی خوب وچه چيزی نازيبا است. او احساس زيبايی شناختی موجود در آثارش را با اخلاق وآموزش عجين می کند؛ ميهن وملت خود را بيش از هرچيز مقدس ميداند؛ اتحاد انسان ها ودوستی بين آنها را طرح میکند ؛عليه ظلم وستم است .
برای برابری زنان با مردان انديشه می ورزد وعليه نگرش فئودال مابانه به اين امر است؛ از زيبايی های زندگی سرمشق میگيرد وعشق به کار واحترام به آن را پاس می دارد وبه پاکی انسان را می ستايد وعليه رياکاری است وبرای حرمت به شخصيت انسانی وارزش به انسانيت عبارت « ياغشی نيت ياريم دولت – (نيت وهدف نيک بمثابه نيمی از ثروت معنويی است)» را طرح می کند،
يا عليه فقر ونابرابری اجتماعی موجود درجامعه فرياد برمی آورد:« کيم نان تاپماز ايماگه، کيم تيرمه وشال گوزلر- آنکس که نانی برای خوردن يافت نمی تواند، آنکس درپی ترمه وشال است» ويا ازتزمناسبات دوستی بين انسان ها واتحاد آنها سخن بميان می آورد،هدف وی جدا کردن اين مسائل اززندگی اجتماعی نيست بلکه آنها را درهمان زندگی اجتماعی ميخواهد.
 هرچند همه اين باورها با « ايده آليست» بودن او وبا عقايد فلسفی وعرفانی وحتی « بدبينی»اوهم به همراه باشد، اما هنر نهفته درآثارش واقع گرايانه ، دارای خوش بينی بزرگ تاريخی وانسان گرايی دمکراتيسم بود.اشعارش اصيل است وافکار دمکراتيک او حيرت انگيز.درخوش بينی تاريخی او انسان نقش عمده ای دارد والهام او الهامی خلاق است.
شاعر ملانفس که فرآورد هنرش در شرح عشق است، درد ورنج مردم فقير وبی عدالتی نسبت به مردم را روا نميدارد.به همراه تحولات عينی زندگی خود نيز تحول می يابد وبه شخصيت سياسی وانقلابی تبديل ميشود.او با سری بلند هوادار زندگی، عليه خواردارندگان انسان است وخفت را هرگزبرنتابيد.
ويا شاعرسيد نظرسيدی  که نگاشته های عاشقانه او درگذر زمان به ترانه های فولکلوريک مردم درآمدند، درباره انسانيت وميهن دوستی چنين واژگانی را به تصوير می کشد:« به آفريدگار سوگند که از نامردمان نيستم، آتشی فروزنده ام که خاموشی درآن نيست. برای مردم از جان شيرين خود خواهم گذشت. درراه ميهن سوار برمرکب قيرات ام، تا جان درراه ميهن ندهم برنخواهم گشت».
شاعری ديگرقربان دوردی ذليلی است .اوکه ميهن دوستی انسان گرا وخود درفقر وشوربختی ميزيد،چنين مینويسد:« ذليلی آنک سخن بگو آنچه میدانی.بر زبانت روان نشود مبادا دروغ  وياوه ،آنکه شد بنام خلق عاشق، زبهر دنيا اندوه دردلش نباشد،... مسکينان فنا ميشوند، دربيک وخان انسانيتی نيست».ويژگی عمده نگاشته های اين شاعردرآثارخود وجود ساختار و  مضامين رزمی وحماسی آن است، که الهام بخش مبارزات مردم عليه خودکامان زمانه بود.او شاعرعمل بود.
نورمحمدعندليب شاعری که خود روايت گرملی منظومه ليلی ومجنون است.هنرمندی آگاه ازمحيط خود وعليه مناسبات ناعادلانه طبقاتی است.اودرليلی ومجنون با نگرش ملی خود به اين اثرعليه انکارکنندگان عشق وآزادی است وانسان را درجايگاه والايی قرار ميدهد. شاعرمحتاجی(ماتاجی) ميهن دوست است واز عشق ميسرايد وباور به نيروی اخلاقی وزيبايی، دوستی وخوشبختی انسان دارد. شعرهای او در وصف طبيعت ميهن خود وغزل های عاشقانه اش که درآن انديشه واحساس عميق استه تيکی نهفته، خود درميان مردم بسيار برجسته است.او نيز با محروميت وفقردرزندگی دست وپنجه نرم کرد اما هرگزازاهداف معنوی وانسانی هنرخود دست نکشيد.
اين هنرمندان مترقی ودمکراتيک ادبيات کلاسيک ترکمن بسته به ادراک، حس عاطفی، تخيل هنری وتجربه ی خود درشناخت خود از واقعيت بيرون بصورتی بالقوه درواقعيت مداخله می کنند وبه همراه تفکر فلسفی خود امکان چيرگی آرمان خود برعليه ضرورت را آشکار کرده تا اميد های انسانی را برانگيزند.
چنانچه در ادبيات فوق می بينيم حس عاطفی ودرونی اين هنروران نسبت به درک واقعيت بيرون همانند ويکسان نيست. اما آنها از واقعيت بيرون ومقتضيات آن جدا هم نيست وبا اشکال متنوع ولی همنوا به يک پديده اجتماعی که با نياز زمانه هماهنگی داشت، اشاره می کنند.
دراساس، ستايش عشق، انسان گرايی با بيانی واقع گرايانه ،کشش وجذابيت عشق در ليلی مجنون عندليب ، ميهن دوستی، انسان گرايی وعليه حکومت خودکامه وفئودال بودن دراثر ديگرش بنام  يوسف وزليخا ، در زهره وطاهرِ ودر اشعار غزل وار ملانفس موضوع عشق، زيبايی، مهرورزی به انسان جوهر درونی آن است وهواخواهی از حقوق زنان وخوش بينی تاريخی ودمکراتيسم موجود درآن ازنکات برجسته است که در آثار اين شاعرترکمن چهره می نمايد.
در داستان های صايد همراه، زهره وطاهر ،شاه صنم وغريب وهوير لوقغا وهمرا،عشق به همراه روحيات ملی نويسندگان آن با آنچنان واژگان شورانگيز وتکان دهنده تجلی می کنند که اين احساس واقعی دراين اثرها با اثبات غرورانگيزعشق بمثابه احساسی فراتر از احساس معمولی سخن بميان می آيد که در آنها معيار های اخلاقی واهميت معنوی بيکران آن لازمه وجود عشق است.
شعرهای عاشقانه غزل وار کمينه که شاعری خلاق در ساختِ طنز منظوم در حيطه ى ادبيات ترکمن است. آثاراو درعين سادگی خود ، دارای انتقادات شديد عليه نابرابری های اجتماعی است. وی می کوشد در اشعار و طنزهای خود رويدادهای واقعی زندگی مردم برگشته بخت جامعه ى خود را بازتاب دهد. مهمترين بخش اجتماعی آثار کمينه ستيز او با مالکان فئودال، اقشای بيدادگری وجولان گری های خودکامان بدنهاد وبدنژاد زمانه ی خود او است.کمينه جانمايه اين بيدادگری های را در اثارش بازتاب داده است.
عبدالله شاه بنده و داستان شاه بهرام ، گل وبلبل اوکه انسان، زيبايی، نيروی خرد وپيروزی نيکی بربدی، نيروی عشق و واقع گرايی وهنر غزلی اش سخت قابل ستايش است.
اين است سرچشمه وحدت اين شاعران ونويسندگان ادبيات کلاسيک ترکمن ورهيافت مشترک آنان به سوی واقعيت موجود درجامعه آن روز واسلوب زيبايی شناسانه آنان درهنرورخنه آنها به واقعيت از راه تخيل هنری با ماهيتی مشترک.

شاعران ترکمن، شاعران چکامه صداقت ووفاداری به مردم ، شاعران صدجان فدای ميهن بودند که خاری وطن ماتم گرفته خود را نمی خواستند. شاعرانِ ترانه های آزادی، صلح وسعادت انسان در روزگاران پاييز بودند.دمِ آتشين گون عشق آنان همواره برميهن شعله وربود. خواست آنها نهفته ترين خواست بشری درهمين زمين انسان بود.
نبايد فراموش کنيم که تاريخ ادبيات وهنر هم تاريخ رشد خودآگاهی ملی وهم پديده تاريخی – جهانی بشريت مترقی است که به نسل های آتی دررشد وتکامل خود گذار کرده است.تحليل نهفته درآثار اين شاعران ترکمن ازجامعه، مناسبات انسانی درجامعه،شالوده نابرابری های اجتماعی درآن وناسازگاری آنان با اين نظام نابرابری اجتماعی را نشانه می گيرد.
شاعران ترکمن درتخيل خلاق هنری واسته تيکی خود به بازتاب حقيقی شرايط اجتماعی، تنوع، بغرنجی وگاها تناقض جهان ، خوش بينی تاريخی ،انسان گرايی، به مسائل معنويی – اخلاقی مربوط به جوانب پرتنوع زندگی ورخدادهای دارای اهميت اجتماعی درچشم انداز تاريخی، به بيان سيمای اخلاقی انسان تلاش کردند.
در آگاهی اجتماعی اين شاعران انسان بمثابه عنصری دارای کيفيت زيبايی شناختی در حيات اجتماعی خود است که در امتداد جاده های پرپيچ وخم تاريخ، آينده به او تعلق دارد.انسان نقش اصلی ،سازنده وقهرمان آينده است ودر مرکز توجه قرارمی گيرد. آنها تلاش کردند تا انسان را به جايگاهی والاتر برخيزانند.
اين شاعران از طريق تخيل هنری به شناخت جهان پيرامون وزندگی اجتماعی ومناسبات انسان ها درآن، نزديکتر ميشوند.از اين رواست که هنر اين هنرمندان جوهر وسرشت خود را دراين شناخت پيدا می کند.تخيل هنری اين شاعران همان تصور هنری آنان درشکل ديالکتيکی شناخت ازجامعه، از انسان ومناسبات اجتماعی آنان است.يعنی آنچه را که شعور ازجامعه بازتاب ميدهد است واز واقعيت جهان خارج در شرايط معين تاريخی بيرون نيست.
اين هنرمندان  توقع وچشمداشت زمان وتاريخ را درآن مرحله معين برمی آوردند.دراين راه تجربه اجتماعی، تاريخی هنرمند وانسان دارای اهميت بسزايی درجهت شناخت است.معرفت استه تيکی که خود نوع خاصی از شناخت جهان واقعی است به تخيل هنری جايگاه خاصی را دراين روند ميدهد.
معرفت استه تيکی فعال است زيرا با نيازها وخواسته های آرمانی طبقات وگروه های اجتماعی رابطه دارد.هرقدر اين رابطه عميق تر باشد بهمان سان معرفت استه تيکی ژرفتر وغنی تر ميشود.
ويژگی اساسی آثارشاعران ادبيات کلاسيک ترکمن جناح دمکراتيک، بازتاباندن وبازآفرينی هنری بخشی از واقعيت از نظرگاه هنروادبيات وتصويرگری تصور ذهنی آنان از جهان عينی به کمک تخيل هنری است.تخيلی خاص، معين وشکل دهی شده از مکانی خاص که نميتوان با تخيل هنری ديگری درمکانی ديگر در آميخت.
آنچه مهم واساسی در خاصيت اين تخيل هنری است اين است که در مجموعه تخيلات هنری معين اعتبار دارد.تخيل هنری شاعرمختومقلی جای ملانفس را نگرفت.يا تخيل هنری کمينه جای شاعر ذليلی وسيدی را نگرفت وبرعکس.اما ماهيت آنها چون همه جانبه بود، دست دردست هم به حيات خود ادامه داد تا به مراحل نوين هنری دردوران نوين درشکلی نوين گذارکرد.
کار اصيل اين شاعران گرچه درقياس با جهان ودر چشمزد تاريخی کوچک به نظر آيد اما خود دنيای کاملی است.دنيايی که درآن مناسبات اجتماعی،ساختمان اقتصادی،روحيات واخلاقيات را نمايانگر است وآنها را دربرابرانسان قرارمی دهد.
تخيل هنری شاعران ترکمن دارای محتوی عنصر ارزيابی نيز هست.عنصری که درباره واقعيت داوری می کند وبه همين جهت هم جنبه هنری دارد وهم جنبه استه تيکی.ازاين رو نه تنها روی انديشه بلکه روی عواطف انسان ها تاثير خود را می گذارد.تخيلی که فاقد ضرورت بالا باشد، عاری از تخيل هنری است.تخيل هنری برای آنکه جنبه هنری بخود بگيرد، بلحاظ فلسفی کل را بوسيله جزء بايد منتقل کند.
شاعران ادبيات کلاسيک ترکمن جناح دمکراتيک هريک درآثارخود نظام واژه ها وهنجار های زبان هنری خويش را دارند وبا اين زبان است که توانسته اند هنر خودرا انسانی کنند.هنر آنها تجلی گاه انسان واجتماع در محيط وزمان معين است.هدف اين شاعران نجات انسان از انحطاط انسان دريک نظام اجتماعی منحط است.آنها نماينده کوچکی از فرهنگ بزرگ جهان بودند.
خواسته ها وآرمان های آنان که درقدرت تفکرهنری آنان تنيده بود، بشردوستانه وبيانگر زيبايی حقيقی وآرمان های جامعه وطبقات است.اين آرمان ها چونکه درپروسه تاريخ با نيروهای پيشرو هر عصری درپيوند تنگاتنگ بوده، ارزش ماندگاری خود را تا به امروز حفظ کرده اند.زيرا درسمت وسوی تکامل مداوم وپيوسته فرهنگ منطقه وجهان گام برداشته وبه نقطه عطفی برای حرکت های مترقی اجتماعی- معنوی بعدی درآمده است.
درعرصه تخيل واسته تيک مثلا آنچه که به مختومقلی مربوط است آنطورکه پيشتر گفته شد، با تخيل واسته تيک ديگرشاعران ترکمن منجمله ملانفس ويا کمينه وبرعکس آميخته نيست، اما تنوع همه آنها بيان يک واقعيت درجامعه با اشکال متنوع است که درتضاد باهم نبودند.
تخيل هنری واسته تيک خاص مختومقلی نشان ميدهد که درزندگی او مسئله ای که برای او دارای اهميت است را اشاره می کند وآنچه درزندگیِ بيرون وخارج از اراده ی او رخ می دهد  برای او تلخ، اندوه آلود ونا انسانی است.استه تيک وتخيل هنری او که در اشعارش متجلی ميشود، خودِ زندگی است که همه جانبه بمثابه واقعيت تاثير خود را گذاشته است وبا شکلی بازآفرين شده ونو با پيچيدگی های خود درشکل هنری وبمثابه عنصری اصلی ،برجسته وضروری گزيده شده است.
اين همان نکته ای است که مختومقلی همه جانبه وبطورواقع گرايانه به آن پرداخته است.همه جانبه است زيرا واقع گرايانه است.استه تيک وتخيل هنری شاعران ترکمن مستقيم از جامعه با همه ی جنبه ها وسطوح آن است که درکل يک پديده واحد را با اشکال، ويژگی ها وکيفيت خاص خود ارائه شده. از اين رواست که آثار آنان توانسته است عواطف انسان را بخود جلب کنند وبر روان ها وجان های گرسنه تاثير خود را بگذارد.
تخيل وذهن شاعران ترکمن ضرورتا تخيل وپندار های متعادل روند زندگی مادی آنان بود که وابسته به محصول شرايط مادی درجامعه است.يعنی اين ذهن وتخيل همچون شکلی از شعوراجتماعی است که ميتواند درتغيير ناگهانی زيربنای اجتماعی جامعه به راه رشد خود ادامه دهد. آنچه درمحتوا ومضامين آثار اين نويسندگان مطرح است انعکاس اجتناب ناپذير تضادهای عينی اجتماعی است که ازراه تخيل هنری وعنصر ذهنی برای دربرابرشعور اجتماعی گذاشته ميشود.
نيروی تفکر هنری اين شاعران دردرون مجموعه تلاش هنری بشری است.به اين خاطر که ضرورتا هنر آنها انسان گرا وبشردوستانه است  وروند تاريخ درسمت وسوی انديشه های مترقی آنها بود.هنر اين شاعران درقياس با تاريخ هرچند يک لحظه است ولی فراتر از اين آنِ تاريخی است.هنر آنان  هنرتخيل صرف وجادوی انسان ورهايی انسان از طلسمی نبود، بلکه بلحاظ تاريخی درپيوند با تکامل تاريخی هنر است.
شعور هنری اين هنروران خود رهنمودی شد برای مردم درجهت انديشه وعمل ، اتحاد احساسات آنها ونشاندهنده قدرت فنا ناپذيری اين شاعران درعرصه ادبيات.انعکاس اشکال تخيل وشعور هنری آنان با واقعيت عينی وبا بازتاب دنيای عينی تطابق داشت وهيچگاه آنرا دردرون خود ودرجهان توهمات نجستند.
عنصرعمده ای که درآثار اين شاعران ونويیندگان ترکمن درجناح دمکراتيک بطورکل ديده ميشود آن است که تخيل هنری آنان با چيزی همسان است که دارای واقعيت عينی است.اين همسانی سبب آن ميشود که ويژگی های خاص واقعيت به همراه رشد وتکامل جامعه انسانی در مراحل گوناگون در آثار هنری اين هنرمندان با واقع گرايی بازتاب يابد که آنهم از محيط اجتماعی جدا نيست.
محيط اجتماعی ای که دارای مناسبات اجتماعی است وتضاد های آن بطورعينی بروزمی کند.وهمين عامل عينی بگونه ی عامل ذهنی درهنر رخنه می کند وهنرمند را وا ميدارد که نسبت به اين مناسبات اجتماعی درجامعه  وفراترازآن نسبت به جهان تفکر وانديشه کند. اين انديشه وتفکر که درنزد شاعران جناح دمکراتيک ترکمن درادبيات کلاسيک با نيروی انتقاد ازجامعه درشکل واقعی آن همراه بود، تبديل به نيروی آگاهی وانديشه اجتماعی ميشود.امری که به جهان فکر، اخلاق وکاراکتر انسانی تاثير گذار است ودرروند تاريخ رخ داده که اين نيروی آگاهی وانديشه اجتماعی به نيروی مادی تبديل شده، که عامل تغيير جامعه نيز است.
شاعران ونويسندگان ادبيات کلاسيک ترکمن جناح دمکراتيک ، هنرمندانی عليه ضرورت، عليه سرنوشت بودند.انسان هايی که تمامی شادی ها ، اندوه انسانی وبشری را در خود داشتند وهيچگاه از اغراق نترسيدند اما از دروغ هراس داشتند.تمام هم وغم اينان همان انسانی کردن هنر وحرکت بسوی آينده بود.واقع گرايی اين شاعران ونويسندگان بمثابه پدران معنوی ادبيات کلاسيک ترکمن ، بنيان واقع گرايی ادبيات ترکمن در تکامل آتی آن شد.
محتوای اشعار شاعران کلاسيک ترکمن که منبع آن زندگی واقعی وبيرون بود، نوعی تخليه عاطفی ويا ارتعاشات احساس ويا تنش روانی نيست، بلکه اين محتوا هماهنگی مادی ومعنوی بازندگی داشت ودرخدمت زندگی وتوده های مردم بود.آثارنويسندگان و شاعران ترکمن به تجربه واحساس انسان درزندگی رخنه کرده وبه آن ياری می کند. نه اينکه انسان را مجذ‌وب روياهای گذرا کند وبه خواب برد.
هنر واقع گرای وزنده اين شاعران آنتی تزی بود دربرابر سم انحطاط.هنری زنده که حقيقتا هنری انسانی خلق کرد.شاعرانی که بر انحطاط خود پيروز شدند.شناخت درست واقعيت ونفس آن، تخيل واستعداد ترسيم درست آن وهمچنين عدم شکاف بين استعداد وواقعيت عينی، کارمايه بلورين درزندگی واقعی بود.اين شاعران همچون نگينی درادبيات ترکمن درخشيدند.
زبانی که آنها ازآن استفاده کردند زبانی است سرشارکه جدا از فرهنگ ملی آنان نبود.قهرمانی وازخود گذشتگی را ارج می نهادند، به زندگی عشق می ورزيدند وشاعرانی اجتماعی بودند.تصورات آنها از واقعيت پيرامون، تجسم های خيالی وانتزاعی نبود تا ميدانی برای پرواز بسوی مرزهای پندارهای واهی باشد.
آنها مواد زنده واقعيت، بازنمود تاريخی وعينی زندگی را به تصوير کشيدند.انتقاد آنان از جامعه انتقاد با الهام اجتماعی بود، آنچنان که رمانتيسم مترقی چنين کرد وخود به بخشی از جريان تکامل فرهنگ بشری تبديل شد وبسوی پيوندی عميق به انسان وانسانيت سمت دهی کرد.
موضوع عمده ويا اعتراض اساسی درآثارهمه اين هنرمندان جناح دمکراتيک ادبيات کلاسيک ترکمن، مخالفت با شکل ومناسبات اجتماعی حاکم وکهنه درجامعه وبرآورد نشدن خواسته های طبيعی مردم از سوی اين جامعه کهنه است.
درآثار اين نويسندگان زندگی وهستی اجتماعی موضوع تحليل وترسيم است.ازهمين رو انسان، محيط وشرايط اجتماعی ازمحتوا ودرونه آن جدا نيست بلکه درتاثير متقابل قراردارند. حضورستم وظلم درتمامی روند های زندگی ازسوی حکام مستبد، خود تهديدی جدی بود بر شخصيت انسان ها وتباهی احساسات توده ها.ازاين رو بسياری از شاعران ونويسندگان ترکمن جناح دمکراتيک خود درمبارزات عليه خان ها واميران حاکم برمنطقه با انگيزه های ميهن دوستانه وعدالت جويانه رزميدند.
اين شاعران ونويسندگان ادبيات کلاسيک ترکمن جناح دمکراتيک ومترقی اشکال وآرمان های هنری خود را از زندگی زنده درجامعه گرفتند واين به آن معنا نيست که هراثری که از زندگی گرفته شود، بازتاب يافته ی واقع گرايی ناميده شود، بلکه منظوربازآفرينی واقعيت يعنی واقع گرايی درهنراست.
محيط اجتماعی محرک عمده مبارزات اخلاقی – اجتماعی نويسندگان ادبيات کلاسيک ترکمن بود وبرای نخستين بار دراين ادبيات توده های مردم نقشی چنين مهم برای پيشبرد مفاهيم استه تيک وتخيل هنری ايفا می کنند.




 ___

No comments: