Cyrus Atabay
_______________
سیروس آتابای
فارسی: مهناز طالبی طاری
_______________
بهارِ بارانی
آوریل، شطرنجبازی مردد، که حرکتِ مُهرههایش را باز پس میگیرد: میان شکست و نوید، میان سُستی و درنگ نَوان، نیمیش در بدرود و نیمیش به رفتن روی نهاده.ه
از پیِ اغوایش برو، و تو خود را در چارباغی بازخواهی یافت که در فراز خود را به سبزِ روشن درمیبافد تا طاقِ کوشکی شود، لبالب از آوازِ پرندگان.ه
از گرگ و میشِ این روزهای سرگشته هیئتی هویدا گشته به سوی تو روان است؛ بر شور و شادیِ این دیدار به سختی چیره تواند گشت، چنان که بر هالهای از سپیدهدم به گِردِ ابرو و مویش.ه
یا لحظهای کمانی، کشیده به زیر آسمانِ شامگاه، به ژرفنای چاهی که بر کفاش ریگهای ستارگان سوسو میزنند.ه
از پیِ اغوایش برو، و تو خود را در چارباغی بازخواهی یافت که در فراز خود را به سبزِ روشن درمیبافد تا طاقِ کوشکی شود، لبالب از آوازِ پرندگان.ه
از گرگ و میشِ این روزهای سرگشته هیئتی هویدا گشته به سوی تو روان است؛ بر شور و شادیِ این دیدار به سختی چیره تواند گشت، چنان که بر هالهای از سپیدهدم به گِردِ ابرو و مویش.ه
یا لحظهای کمانی، کشیده به زیر آسمانِ شامگاه، به ژرفنای چاهی که بر کفاش ریگهای ستارگان سوسو میزنند.ه
___
No comments:
Post a Comment