Monday, January 17, 2000

Reza Baraheni

____________


رضا براهنی
_____________


خواهر بتهوون



با اينكه من چهار بار به دنيا نيامدم
با اينكه من
اما چهار بار به دنيا نيامدم
تا اينكه يك نفر يك جا يك روز كه سراغم قبلاً هم
می‌گفت با اينكه من چهار بار به دنيا نيامدم
تا اينكه من چهار بار
و خاطره نويسی من نيزه ه ه نيز مثل خاطره نويسی من نيز
مثلِ مثلِ
ه ه ه نه مثل چيزی
اول يك زن و بعد هم يك زن
و بعد هم يك زن اول يك زن
اول آن زن بعدي و بعد آن زن اول
و بعد يك زن اول، اول، اول، اول، اول
چهار اول
اول يك زن و بعد هم يك زن
و بعد هم يك زن اول يك زن
مثلِ مثلِ
تنها تنها تنها تنها تن ها تنهاها
اول يكي ميآمد و بعد اوليِ اولِ بعدي و بعد بعديِ اول و بعد اولِ بعدی
و بعد خاطره نويسی من نيز
ه ه ه نيز مثل خاطره نويسی من نيز ه ه مثلِ نيز
معلوم نيست نفرموده اند
ه ه روشن نيست ه ه اين كه وارد شده زن بعدی‌ست يا بعدیِ اول وه ه ه اولِ بعدی باهم درهم
تنها ورود حتمي ست
زن در زمان زن بعدی اول
ه ه ه اول بعدی زن زمان در زن
با اينكه من چهار بار به دنيا نيامدم
اما با اينكه
زيرا چهار بار به دنيا نيامدم
وقتي چهار بار باری چهاروقت
مثلِ مثلِ
مي ماند اولی، بعدی، اولِ بعدی، بعدیِ اول
نز عكسِ زن
ه ه زن عكسِ نز
و مرد عكسِ زن زن عكسِ مرد نيست
و عكس زن نز
مردان شبيه هم زنها همه متفاوت
وقتي چهاربار باری چهاروقت
وُ مثلِ وُ
مثلِ مثلِ
تنها فشار به اين در
تنها ورود حتمی
ای خواهر بتهوون بيدار در پيانو
تا اينكه من چهار بار به دنيا نيامدم
و چون نيامدم از دنيا نرفتم
بودم بين نيامدن و نرفتن
و يك نفر مرا می‌زد
تا اينكه من تا اينكه من تا اين ه ه كه
مرا در می‌زد
آری تو "گفتن"ی نه گفتنی



17 ژانويه 2000 ـ تورنتو
_____________

No comments: