Sunday, February 1, 2004

Zibahu Karbassi

______________



زیبا کرباسی
______________

کلاژ 15ه




صدایت که می ریخت ه ه ه سوراخ هایم از باران پر می شد
لیوان ها پُر می دانستند ه ه ه که چرا پُر می مانستند

بالش های پُر پَرم لاغر می شدند از تب
ه«گیج می زند این چنگ که چنگی به دلم نمی زند چرا؟!»ه
دستی که ترا در کَت ما کرد ه ه ه شب تولدم ه ه ه دنبال کت شلواری برای تو بود
وقتی صدایت با شادی ظریفی معجزه معجزه کنان ریخت تا پیرم کند
ه«پیرم می کند این ساعت که بی صدای تو لِک و لِک می کند»ه
وقتی انگشتانی که نبودند تگرگ باریدند پشت گوش ها و گردنم ه ه ه نگفته بودم نه؟!ه

آماده مرگ تازه ای ه ه ه چقدرعرق کردیم ه ه نگفته بودم نه؟!ه
صدایت که می ریخت هه ه تاریکی چشم نداشت ه ه ه ما هم نداشتیم
نه چشم ه ه نه دانه ه ه نه کاشتیم ه ه نه گذاشتیم
هفت شب لای لای مداوم دوستت دارم هر شاعر عاشقی را خر می کند ه ه ه نمی شوم

چه سخت آبم می آیده ه چه سخت دوستت دارمم می آیده ه ه چه سخت!ه
زمان دقایقی که درنگ می کند ه ه عکس ها دروغ می گویند ه ه آفتابم نمی گذارد
از آنهایی که دیده داغ کرده اند بپرس
عینکت را از دور خوب تیز کن
دیگر فردا نمی توانی نزدیک بینی ات را بهانه کنی عزیزم ه ه می ترسم
حالا این معجزه راه ه از تو پر کن ه ه تا خالی ترین دره تنها شود

آماده سیاستم ه ه ه بیا مرا سیاسی بکن
به روح مادرت هم رحم نکن
نقل و نبات کن بپاش بر سر مبارکمان
بباوران لای ران هایم را جوان
اما نگو نگفتی
این معجزه برای توه ه اصلا ه ه اصلن خوب نیست.ه

___



Sezen aksu
eskidendi cok eskiden
____________

No comments: