Sheida Mohammadi
__________

شیدا محمدی
_______________
برگشتن از کبودی تنم
زالو ها
زالوهای مهربان خونم را می مکند
و جرثقیل با دستان سنگینش
جسدم را از ته گودال بیرون می کشد
جمجمه ام پر از روزهای برفی است .ه
زالو ها
زالوهای مهربان
تنم را سیاه می کنند
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه تو
بر می گردی از کبودی تنم ه ه ه سر می کوبی بر دستانت !ه
آه ! محبوبم اشک هایت را برایم نگه دار
من تنها با خودم ، با خودم تصادف کردم
و نورافکن های جاده مرا ته این دریاچه پرتاب کردند
ببین چقدر سیاهم در عینک دودی تو
واین زنان
چگونه پستان هایم را زیر چادرهایشان پنهان می کنند
تخمک هایم تیر می کشند و جنین نارسم خونم را می مکد
آه ! محبوبم اشک هایت را برایم نگه دار
چرا تو که آنقدر سفیدی ه ه ه دیر می رسی
و پسرم که آنقدر کوچک است
در چند ماهگی من باد می کند ؟ه
و زالوها ...ه
آه زالو های مهربان چگونه خون مرا می مکند ...ه
______________
No comments:
Post a Comment