Thursday, February 1, 2007

Yashar Ahad Saremi

_____________



یاشار احد صارمی

____

نامه‌های قرمز برای میو و دامن بلندی که شب روز می‌سوزد.ه




دسامبر 2006


۱


و بیایم تو را زیر چتر فضایی بچرخانم ببرم کنار پاورچین پاورچین های ِ دامن ها،ه
‌ها ؟ه
که شنگ بچرخی و اِ !ه
چند سطر بسوزد تو پا برهنه در باران و من هِرهِرهِر بخندم به کزِ قرمزها ،ه
ها؟
ه
و خوشبو ها یکی یکی در بیا بیا بسوزند و شب در آینه بخواند هاها ،ه
ها ؟
ه
کسی که از خودش می زند بیرون می چسبد به ستاره به باد به اشاره که از زیر بوته های سیاه می خزد آرام در.ه
نترس آزادی خودش فکر همه چیز را کرده است
و از دورهای محو دو جفت بال بیاید بفرما اول تو ،ه
ها ؟ه
که میو که میو که میو که میو که میو آخ خب ؟ه



۲

کی یاغیش یاغیش لاسین قانین‌دا دامارلاریندا دِمه
دوشه‌ریم!ه
کی آی وار بورکونده قیرمیزی دوداقلارلا اُؤپه‌ر لرسه اُؤلوریم وای وای!ه
گوزوم جیگر، الیم جیگر، دیلیم جیگر منی یی‌یر او گوزلرین
یاغاریم یاغیش لاریم قانیمدا دامارلاریمدا دور دور دور دور دور
هاواندا قوش وار، تار وار، می‌یو می‌یو می‌یو می‌یو ...ه
دای دور دای دور دای دور جیزه‌له‌مه جیزه‌له‌مه دیلیمی!ه
دوشه ریم


۳

کنار لک‌لک‌های مفرغی که مرا بردی چشم‌هایم زنگ زد
کنار کلاغ‌های چوبی که رفتیم دیدم کنارت دیگر نیستم
کنار قورباغه‌های تازه باریده که رسیدیم بال های سرخم از دهانت زده بود بیرون
حالا اینجا این مرد چوبی یک دفعه پریشان از خواب می پرد در. در ولی خیلی درخشان و باز. چرا با من نمی آیی؟ دستم را بگیری رنگ پیراهنم نارنجی می شود. سفر را دو نفری رزرو کرده بودم.ه
ها؟ه
وای میو
من کشیش نمی‌خواهم
تو را می‌خواهم میو ،تو را میو میو، آخ میو




۴

پنجره یک مشت از آسمان بگیرد آبی‌؟ه
آینه با دست‌های گرمش موهایت را نوازش کند بخوابی؟ه
شراب سه تار بزند اتاقت آرام آرام آرام برقصد خب‌؟ه
ماه بیاید دور نگاهت را ملیله بدوزد چقدر نازی
همین الان برویم وسط آب آتش روشن کنیم‌؟ه
بگویم من مموشم بخندی و دوشیشه‌ی هات ساکی را سُک بنوشم ؟ه
میو میو
هاهاها
میو میو
هاهاها !!!ه



۵

رنگ‌ها که بنگ، بنگ بنگ ...ه
شب سوراخ سوراخ می‌شود
ساعت‌ها که زیر پرتقال‌ها زنگ می‌زنند
لک لک‌ها که یکی‌یکی یا می‌افتند یا می‌افتند،ه
می‌افتند
من و تو در دود در برف در رد پاها
نه میو، نه میو، نه میو ، نه میو ، نه میو ...ه



۶

این شیشه مثل پنجره‌ای که مثل کاسه‌ی گلی که مثل شهری که مثل دفتری که مثل جیبی که مثل نگاهی که مثل دلی که مثل دلم، خالی‌ست گلم
دوستانم را همیشه درکاغذ جمعِ جمع پیدا نمی‌کنم حاشیه می‌سوزد در خیالم.ه
ولی در آن دورِ دورِ دورِ دور ِ دور آب نباتی قطره قطره می‌چکد
چرا چشمهایت را از من می دزدی
چرا بوی شبهای بغداد می‌دهی دلم ؟ه
چرا میو چرا میو چرا میو چرا میو میو میو میو ...؟ه



۷

هی‌ ، کی ‌آمدی که وحی برق می‌زند در نشانه ، اشاره در!ه
۷ هزار سال می‌شود که فرشته به شعر نیامده‌بود حالا آب می‌زنند راه را چه دیوانه، میو !ه
بیا امتحان کنیم بال بزنیم برگردیم به خانه میو .ه
خودکشی هم طرف های آبی دارد. روی ماسه ها حالا شاعری زیر کلاهش نشسته است صدای دریا را تعمیر می کند. می شنوی؟ آنجا ماهی زرد مثل پروانه روی گل های خیالی آرام در.ه
نگو نه میو نگو نه !ه



۸

با صدهزار کلمه شعرم هنوز گنبدش کج است پنجره‌ باز نیست لال است میو
بی صدهزار کلمه درِ دوازدهممی، زیج بابلمی، تاج محل درون کوزه‌امی، خود خود خود شعری میو
دلی میو دل ای دلی میو !ه
لیلیم لِ یی میو !ه



۹

سرِ ماه گیج می‌رود تو هم تب کرده‌ای طفلکی میو
صدایت گرفته‌ قناری‌ها یکی یکی از گیتارم می‌افتند
تنم همیشه باغ پنهانی‌ات بود
می‌آمدی و می‌خواندی
با خدا حرف می‌زدی با فرشته‌ها بازی‌‌ می‌کردی
خورشید را رنگ می‌زدی
ولی این روزها بیمارستانت منم
دوایت منم میو سوپت منم میو لحافت منم میو
سرم گیج می‌رود میو!ه



۱۰

‌اینجا جای پنجول‌های توست برگهای کبود، طوری نیست میو
اینجا جای تیرهای توست خون آسمان ، گله که ندارم
اینجا جای زخم زبان توست آهِ فرشته‌ها، این هم می‌گذرد میو
اینجا رد پاهای توست بارانِ زخمی ...ه



۱۱

برج و باروهایم را می‌روی در سده هفتم به هم می ریزی
در دقیقه موعود رعد می‌آوری برق می‌زنی در باران در پنجره
باید جربزه داشته باشم وقتی که بادهای سیاه یکدفعه می‌ریزند
آن وقت تو هم سده‌ی هفتم را دوباره هم دوباره را در آسمان های از یاد رفته ...ه
و پشت آهوها برج و باروهای شهر خودمان
پنجره های خودمان
طاقی های خودمان با ابروهای پر پشت
عشق یعنی دزدیدن دختر خدا از قلعه ی دیوها ...ه
جُربزه میو جُربزه...ه



۱۲

شهر از نیمه باز پنهانِ در تو می‌آید میو
یالم می‌سوزد وقتی از دهان خدا بیرون می زنم شنجرفی ...ه
دما سنج را نگاه کن چشم‌های تو هم روشن است
آب و هوای یشمی میو ، آب و هوای ابریمشی



۱۳

گوش بده نشسته روی شاخه‌ی سرخ پرنده‌ی تیتاک *ه
و من در تو نفس می‌کشم رگ من از تو می گذرد
دست‌های خدا را در من پر کن در تو فرشته‌ها را بگویم به حساب من بنوشند
بدخطی نکن من و تو اهل یک کلمه‌ایم
مگر من راهت نبودم چرا سفرم نیستی دل آینه ضعف می‌رود میو.ه
ببین‌ چگونه قناری‌ها در گیتار گم‌ می‌شوند
این پیراهن را با هم بپوشیم بیا همدیگر را سک بنوشیم
باران‌ را زیاد معطل کنی قهر می‌کند جان من
گونه‌ی آسمان را اگر نبوسی می‌پوسم
پرنده‌ی تیتاک میو ، تیک‌‌ ‌تاک میو !ه



اهالی جزیره برطاییل به پرنده زمان، پرنده تیتاک می‌گویند.ه


__________________




Nancy Sinatra, ‘Bang Bang (My Baby Shot Me Down)’

__________

1 comment:

شهلا بهاردوست said...

بعد از مدتی فرصت شد کمی اینجا بنشینم و کلیک کلیک کنم و بخوانم و من چقدر از کارهای تو خوشم می آید یاشار جان البته از کارهای دوستمان هم خیلی خوشم می آید نمی دونم راحت با کاراتون ارتباط برقرار می کنم و واقعن کیف می کنم به هرحال یک دفعه رسیدم به این 13 تا سروده که شخصن خیلی ازشون خوشم میاد واسه همین تحریک شدم تا دو خط هم بنویسم و از حس قشنگی که با این واژه ها به در من بوجود اومده فقط یک سپاس کوچولو بگو و برم دنبال بقیه کا. موفق باشی و همیشه عاشق بمانی. شهلا