Korosh Hamekhani
____________
Jose Carlos Beltran
_______________
کوروش همه خانی
خورشید
عرق ریزان
از دیوار های تاریک
بالا می کشد
سراغ گم گشته اش را می گیرد
به آخرین کلبه می رسد
در می زند
پرده ی ابر کنار می رود
نقاب از چهره ی شب
ماه بی روسری
از لای در نگاه می کند
خانم ...سلام
آمده ام بگویم
آنقدر برایت
سوخته ام
که حالا
برایم بتابی
________
No comments:
Post a Comment