Korosh Hamekhani
____________
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi01rMa5yWgwjb7g-_4lEUCUy7EdT7bAGQ6uSX1SxQrA_nqKf4R1QibTyuIWmZrHXeELN0KpOk9vmvmz-xbeBFwjHsHo-xXFMmsjyky11zrEZiTZ6rCFs_eZaKqp19r1NvQ8-A7xiDXx3uZ/s400/Poema.jpg)
_______________
کوروش همه خانی
خورشید
عرق ریزان
از دیوار های تاریک
بالا می کشد
سراغ گم گشته اش را می گیرد
به آخرین کلبه می رسد
در می زند
پرده ی ابر کنار می رود
نقاب از چهره ی شب
ماه بی روسری
از لای در نگاه می کند
خانم ...سلام
آمده ام بگویم
آنقدر برایت
سوخته ام
که حالا
برایم بتابی
________
No comments:
Post a Comment