Tuesday, January 1, 2008

Yashar Ahad Saremi

___________


HELOISA GREGORI Breviário 1995 brasil
____________

یاشار احد صارمی


ثبت مي شويم با همين قاف و واو و ميم

برای علیرضا طبیب زاده



می‌گویم علیرضا، دمت گرم باران را بلاخره راضی کردی به من هم یاد بدهد ...ه
دستم بدوی بود باران چقدر خندید از دستم
دلم کفشش را کند و پرید تویِ
آدمیِ طرف های زنِ اینجا
ه ه ه خیس و تاریک است و امان از دستِ این دستِ
می گویم بلاخره یواش کمی از بالَش را
ه ه ه کمی ه ه ه یعنی این طوری و یواش ه ه ه خیلی زیبا وُ ه ه ه تحریر هم داشت باور کن ه ه ه بوی گل سرخ وُه ه ه اتاق که آرام شد ه ه ه آرام ازتوویِ صورتی بیرون آمد و نشستیم و درخشیدیم

می‌گویی خواهش می‌کنم

می‌گویم ممنون که گلویت را در اختیار این چند چکاوک گذاشتی شاعر
همه اش همین چند لحظه ی محض بود
محض و می گساری با نایِ تووی این
باور کن توویِ این
همین!ه
خودش هم می دانست
آمده بودیم این اتاق تا لبی به تاریکی بزنیم

می‌گویی قابل نداشت

می‌گویم این حافظ هم خیلی هوای مرا دارد
نشسته بود آنجا کنارِ یکی از آنها
ه ه ه شرابش در سرِ کاووس می جوشید
آنها تکرار می کردند و آنجا حواسش نبود
آنجا اصلا تعلقی به آنجا نداشت

می‌گویی خوشا تبریز و هوای یکی یکی‌اش در یا .... م
و ‌خنده‌ات از شیشه می‌ریزد روی میز
ه ه ه اینجا ه ه ه و این بیتوته ی وحشی و گستاخ ه ه ه دنبال ساق پایی در نگو!م
در این هیس هم چقدر نگاه خیس می خواند نه ؟م

می گویی خوشا شیرجه در کوزه ی چهل روزه
خوشا با و
این صنوبر هم تا گفتگوی ما را می شنود
در گوکه ‌شین‌اش خیلی شبیه ملاقات به زبان نیامده است یواش می‌گوید
خوشا شهر فرشته‌ها و الواطی با این دو خلِ خیلی دیر!
ه

می گویم در استانبول به باد می گویند روزگار و روزگارِ عجیب و این صدایِ باد
می گویی یا ،آیا من وجود دارم حالا ؟ه




__________


No comments: