Tuesday, January 1, 2008

Ali Reza TabibZadeh

__________

ROMAN OPALKA
____________

علیرضا طبیب زاده

بونزای

برای یاشار احد صارمی

انگار انتهای یک "شین" ایستاده ام
و می خواهم دهان به دهان
شاد شوم "الف" را
اما تا یک " کلاغ ... پر " ه
فرصت می خواهم هنوز
تا بدانم
کاغذ ها بیهوده خط خطی نمی شوند
و " دال " ته آن نشسته
از پشت شانه های این " بچه ی سه چشم" م
دنیا مجروح مجروح نیست
دنیا "بونزای" زیبایی ست
نوک آن قله ی لیز سفید
وقتی تمام شب را
پای پیاده به شکار حس می روی
و سرت را می زنی به ضربان قلب یک "هایکو" ی روستایی
می دانم که آمده ای.ه
کافی نیست؟ه
حالا هم تا ایستگاه بعد
دستکش هایم را بپوش ،ه
که هیچ چیز اتفاقی نیست
و برای آنکه بخندی
همه چیزآماده . م


___________

No comments: