Friday, February 1, 2008

ALI REZA SEYFEDDINI

___________


علیرضا سیف الدینی
_______________


سنگ نوشته ی شکسته ی عشق یا حمام خون! م


خاک مرده ها را جدا نخواهد کرد گفتند
ما هم خاک هم مرده ها را ازهم جدا می کردیم
قسطنطنیه بودیم کلکته یا بلخ و تهران وبغداد؟ نمی دانم
سرِ کبکمان توی برف بود
ازتوی برف اسم ِ هم را صدا می کردیم

اسمش ستاره بایست می بود درپیشانی غروب ِ یک باغ
حتی روی شرمگاه ِ همین خاک ِ ناب
خیس ِ دست دورمی افتاد روی التهاب

شایدرا دوست نداشتیم می آمد مثل ِ هرروز که تأخیرنمی کند
باران که می خواستیم می بارید
تندتند بیابیا بخورسر ِ این ها می کردیم
نفس ِ دکمه ها را بندمی آوردیم
به خش خش می افتاد سینه ی درخت ِ تر ازرگبار ِ قطره ها
نارنجی وسبز وزرد روی پاها غلت می زد پشت ِ پا
بوسه می زدپروانه ای گاه روی حریر ساق پا
پرنده ای ازگلو با دُمی بلند ِ بلند ِ بلند تا لب های ستاره باید می بود اسمش
خط ِ خیسی ازکجا تا کجا می کشیدیم وهااا می کردیم
واین بار خش خش ازپله های نرم درهوا دورمی افتاد زیر التهاب

سایه ازدیوار فرارمی کردروبرو
دماغی درازمی شد
میان ِ لب ها فاصله دست به سینه دورمی شد
هرچه درسایه بودازپلنگ می ریخت روی رخت های خیس
لانه به گنجشک سرک می کشید وُ پشت ِ لب را پرآب می کردیم

ممتاز شاه جهان می شد
شاه جهان را موج می خورد
نیم رخ با آتشی که به پا می کردمی رقصید درشیشه های مشبک
بعد
بعدی درکارنبود هرچه بود ازقبل ِ بعد شروع می شد تاروی هااا می کردیم

صدای همهمه ،این را که چشمشان می گفتیم بازمی کرد
ازاین پنجره به تماشای رود می نشستیم دربادهای شور
به سلطان احمدی که آن جا ایستاده بود سلام ِ تمام می کردیم
اگرهم نبود که همیشه بود به چیز دیگری تمام می کردیم

نیزه ای را که خواب را به تخت کوبیده بود می کندیدم
خواب ِ خیس را می چلاندیم وُبا خونش حمام می کردیم.
م



____________________

No comments: