Thursday, February 28, 2008

Saghi Ghahraman



Bancu

António Aragão

______________

ساقی قهرمان

نی س

تمممممممممممممم از سرِ

سرِ

سحر که غروب می کنم روی بالش شمایی که توئی

ول

روی بالش ات با یکی از سرهات

از سرهات یکی روی سینه ام

افتاده ول، اینجوری، لللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل

گلو نداری جویده ام شکم نداری دریده ام زبان نداری کشیده ام بیرون دست نداری دست نداری دست نداری شکسته ام سینه نداری؟

سینه؟

نداری؟

زبان نداری ( کشیده ام بیرون اینجا ( جرواجر ( با چی؟ (

نیس

ت

م

از سرِ سحر اینجا نیستم

نشسسسه م بالا سرت

حالا

سرِ تو نیستم صدای تو ام میآیم بی

رون

ناااااااا

له می

کنم کنم

نا

له می

کنم کنم

این جا

با لا ی سر تو ام

ص دای تو ام

ها؟

گیر کرده توی گلویت ام 0 ها

کن بیام بیرون

برم روی کف دسسس ت بچسبونی م به صورت ت گل بندازم رو گونه های گودی گرفته ی زیر چشای گود افتاده ی زیر پیشونی ی نشسسه به گودی زیر سوراخِ خون گرفته ی زیر فرق سر ت زیر موهای نرم روی سرت صاف صاف صاف صاف صاف صاف که صاف صاف روی سرت کج از اینوری خواب

کرده

نیستم اینجا که جا ی تو شده که خوابیدی پا نمیشی

بزنی

بیرون

از

سرِ من از سرِ من

؟

؟

پشت پنجره ام پشت درم پشت دیوارم پشت سرم پشت تو ام پشت پرده ام پشت سر تو اینجا ام ام ببین

بعد تو از خواب بر می خیزی بعد تو با من خرخر می کنی از ته سینه بعد تو با من گیج می شوی وقتی
بعد تو دستهایم را پشت سرم می بری سرم را پشت دستهایم می بری پشتم را خالی می کنی از دندان های نیش زده

ول می کنم تو را

با

بیا بهت بگم بگم بیا بیا با این تییغغغغغغ

_________________

No comments: