Ali Reza TabibZadeh
____________
علیرضا طبیب زاده
____________
____________
امروز موذی
07-25-10
07-25-10
صبح با جیغ ساعت
ه"صد سال تنهایی" نقش قالی می شود، م
از روی لحاف
و آسمان چاق که درپنجره جا نمی شد
می افتد پایین
بغل جغد های لای کاغذ پاره ها
***
این امروز موذی، م
حالا این گوشه نشسته
نزدیک دینگ دانگ دل من، بی تفاوت
اما هیچ عینکی پیدایش نمی کند
***
برای پذیرایی اش دست دست نمی کنم
که از سرش بگذرد
روی شاخه های ترد دوستی مان راه برود
که ترق ... م
***
دستی به موهای آبی اش
پرده را کنار می کشم تا اتاق را ببلعد
اما حالا هم که پیدایش شده
ه"دیروز" را دوباره به دستم می دهد
دست نخورده ...لابد! م
***
بی سبب نیست که سوت می زند
بهار از دستش افتاده
و خودش را به گیجی می زند
تا از کنار هوش درختان رد شود، م
بی درد ... حتمأ!م
___________________
No comments:
Post a Comment