Saturday, March 1, 2008

Hashem Maghsudi

__________


Northwest Iranian Pottery Horse Ryton ca. 12th - 8th c. B.C
____________


يک شنبه ۹ ژوئن
1993

نا مه ي هاشم مقصودي براي من و ارزيابي همان شراب


سلام احد چقدر جهان و هر چه در آن است خنده دار است . خنده آخرين حرف و آخرين حكمت انساني بر روي كره ي زمين است . خنده اي فيلسوفانه پس از از هزاران سال تراژدي و جدي بودن ، چقدر دلچسب است و دلچسب بودن هم چقدر خنده دار است .اين فيلسوفان چه مي گويند ؟ اين دانشمندان چه مي خواهند و اين هنرمندان چه مي جويند ؟ مگر چيزي گم شده است ؟ مگر منقار اردك شكل پوزه ي گاو شده اشت ؟ اين پل ريكور چقدر خنده دار است ؟ تاركوفسكي چقدر مضحك سخن مي گويد ؟ اين نيچه ي مريض چقدر مسايل را جدي مي گيرد ! احد ، دوباره وحي از شرق مي رسد و اين بار نيز اين منم زرتشت ارابه ران خورشيدها .. ها ... ها ... ها ..ها ... هاي بخند و خنديدن را تجربه كن و خنده را بفهم كه سرنوشت خنده دار جهان وابسته به جدي نگرفتن آن است . ما خشت هاي گلي را درون آب چيده ايم تا خشك شوند و عينكي روشنفكرانه به چشم زده ايم و در باره ي ساختار آب و خاك تدريس مي كنيم . چقدر خنده دار است تفكر يك فيلسوف در باره ي جبر و تفحص يك دانشمند فيزيك نظري در باره ساختار كهكشانها . خنديدن جواب همه ي معماهاست و گريستن آغاز تفكر است . كسي كه زياد مي خندد لاجرم زياد مي فهمد و كسي كه مي خواهد بخنداند معلمي بزرگ است و افكار و انديشه هاي بزرگ در قالب طنز و خنده قابل فهم ترند . چون خنده ذات انديشه بر روي جهاني است كه آُ نوشند و اچ. تو. اُ تنفس مي كنند و كليريد سديم را مي خورند .. ها .هاها .. ها .. ها ها ... هاي .. نامه نوشتن من چقدر خنده دار است . آمريكا رفتن تو ، صاحب زن و بجه شدن تو چقدر خنده دار است . اگر حالا حكم اعدام مرا به دستي به دهند فكر مي كنم نخستين عكس العمل من خنده باشد ... مردن چيست ؟ آيا غير از نوعي تغير لباس است ؟ زن و بجه دار شدن و براي بچه ها قاقا خريدن و براي زن مانتو و يا دامن گرفتن ، براي كوفته درست كردن گوشت گرفتن ... زندگي يعني همين و انديشيدن به الان و گذشته و آينده ي او و آسمان باز آبي است و دب اكبر به شكل ملاقه ايست و من بيني ام بزرگ است و تو چشم هايت نافذند و گنجشك دانه مي خورد . كسي داستان و يا رماني مي نويسد و مي گويد مي خواهم انسان را بيان كنم با درد و رنج هايش و مي خواهم به عنصر وجودي انديشه اش پي ببرم . جانا بالا باس دووارا ! زرت ! كه چقدر بي مايه است و از خنده چيزي نمي داند . همسايه ي تازه نامزد ما با هم به شمال رفته بودند . در راه برگشت تصادف مي كنند و هر دو مي ميرند و حتي در عين تصادف سر از تن زن جدا مي شود و من چقدر به اين موضوع خنديدم . بي رحم بودن يا با رحم بودن ، شفقت كردن و تمامي اين مسايل اخلاقي چقدر خنده دارند و اين انديشه هاي خطرناك من كه نوع جديدي از آنارشيسم است خنده دارند . خنديدن پس از سالها تفكر و تامل جدي در مسايلي كه انسان هزاران سال است كه در گير آنهاست ، از شعوري سترگ و بزرگ خبر مي دهد كه فقط انسان هاي پر مايه از آنها بهره اي دارند . كساني هم بوده اند كه پس از خنديدن خود را مي كشند كه اين نيز مسخره ترين خبري است كه مي تواند به دوستي برسد .اگر مي خواهي پيشرفت كني نصايح ماكياولي را به كار بگير و هميشه پوزخند بزن . ماكياولي تنها فيلسوف پراگماتيستي است كه همه از آن مي گريزند اما به آن عمل مي كنند . ولي با تمام اين حرف ها و اين فلسفه ي خنده دار خنده مفهومي بزرگتر و زيباتر نيز وجود دارد كه فقط در كوهستان هاي شرق مي توان به آن دست يافت و در جامعه آنرا به كار گرفت . ( كوهستان ها و صحراي زرد رنگ منبع وحي دروني است . ) و آن نيكي و گذشت است و درك تمام انسان هايي كه تو را درك نمي كنند . كه اين تفكر و سعي در عمل كردن به آن ، احياگر نوعي لذت دروني و معنوي است و با هيچ چيز ديگر قابل قياس نيست . انسان بايد خود لذت خويش را بر گزيند و نسبت به انديشه ي خويش از آن بهره مند شود .غرب مي گويد : آنگونه باش كه هستي ! و شرق مي گويد : آنگونه باش كه لايق آني . تفكر غربي مي گويد تو آزادي تا زماني كه آزادي ديگران را محدود نكني . اما تفكر شرقي مي گويد : تو آزادي تا زماني كه خود را در زنجير نكني . قانونمندي غرب و تربيت شرق چه معجون مقدسي است . من تربيت شرق را مي پذيرم و ار نظر جزايي فكر مي كنم نوع غربي آن انساني تر باشد .احد برايم نامه بنويس و بخند . تو لايق پيشرفتي . روح شرقي خود را فراموش نكن . گريه نكن . بخند . كه همه چيز به يكبار خنديدنش مي ارزد . به گونر خاتون و باتوخان سلام برسان و ببوسشان و بخندانشان .خداحافظ!... ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه هه ه هه و

______________

No comments: