Azita Ghahreman
_____________
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgXPDuebF6d5E74l_8tzj0jVE_z-PLt5qgkp5QMqDr1PH7qlSqpPUh3kYKr6tmrspwUzUskBb7OlAbFdAky866RUgl5V46YkeWKbyuaMly3fVnLvp-oN7ZMKMpCOfV1RJiTpX6U7m4Hd4Ca/s400/xTasRsncdqqesds44VDvXDuuo1_500.jpg)
آزیتا قهرمان
______________
بیاور
بياور كمي ه ه ه از دوستت دارم را ه ه ه به رنگ آسمان
كه رفته اند ه ه از فرط سنگ ها ه ه اين شانه ها فراموشم
و بيابان قلبم را ليسيده است
و اين حفره مي ترساند ه ه خدا را
چشم هايت را از ابروهاي من بردار از پيشاني ام لبت
و لبم را از ابروانت از ابروانت انگشت هاي مرا...ه
تاكجا ه ه ه تويي كه من باشم
كمي از عادت ها را بميرم دوباره ه ه ه بايد
خار خار زخم ها و پوست خواب هاي عتيق
پنكه هاي سقفي سبز
و اين همه زن لميده در تن هاي تابستاني زمين
مورچه هاي شعله وري كه از استخوان هاي ما رد مي شوند
به كندي ناله ها
و انگشت هاي لرزاني از زير ملافه ها
به سوي تو مي كشد خود را
حيوان سبزي
از عهد پاپيتوس مونيتوس ه ه ه كه پهن برگ درشتي است
با تيغ هاي زرد
روي شكمت مي خوابده ه مي خزد ه ه ه گلوله مي شود
آيينه اي صورت ترس را نشان مي دهد
به ناخن هاي آبي من
و دست مي كشم بر خاك هاي ديوانه اي كه خواهم خورد
مشت مشت از تنت
و گرسنه مي ميرم ...ه
No comments:
Post a Comment