Malihe Tiregol
paper with ink and opaque pigments
____________
ملیحه تیره گل
خط کربُن بر سنگ وُ سار
کتاب را بستم
با تنگ بلور از چشمه برگشتم
گفتم شمشاد را می شود چید جریمه ندارد
قیچی را بردم چند شاخه از بوته ای را چیدم
حالا ُتنگ گلدان بود روی میز تحریرم
و گذشت
دیروز دیدم که شمشاد گل داده وَ بیرونِ تنگ هم خیس است بیرونِ تُنگ؟ م
ببینم...! بله! م
R, E, T, A, W بود که بر تن تُنگ سُر می خورد وُ می لغزید روی کاغذهایم
گفتم یعنی اگر در ایران بودم... اینها... آ وَ ب بودند؟ م
گذشت
امروز «آ» وَ «ب» شعری نوشت با بن مایه ی سنگ صاف وُ سنگین وُ صیقلی
گفته بود: تیزی وُ زاویه ام بر پیشانی ی زن/ درختی در گودال جا مانده. م
سنگ را برداشتم شاهد گذاشتم برای سار در پرونده ی شعرهای پیشانی. م
پوشه خیس شد جوهر دوید شعر ِ نیمه کاره ی شمشاد صدایم کرد: م
م- من این صاف را خط خطی می شود! می گویی نمی شود؟م
می گویم: می شود می شود تو زنده من مرده اگر نشد!م
می گوید: کتابش را همین لحظه -- در میانه ی دو هزاره ی رفته/ برگشته
بین ایران وُ امریکا با الفبای کربن ِ مندلیف-- م
بر جغرافیای فیروزه تاج ِ فیروزه دامنِ خود باز می کنم
تو مرده من زنده اگر نشد!» م
نیمه شب 31 دسامبر 1999
No comments:
Post a Comment