Sunday, June 1, 2008

Malihe Tiregol

__________


Album leaf

Second half 15th century, Iran
paper with ink and opaque pigments
____________


ملیحه تیره گل





خط کربُن بر سنگ وُ سار
کتاب را بستم
با تنگ بلور از چشمه برگشتم
گفتم شمشاد را می ­شود چید جریمه ندارد
قیچی را بردم
چند شاخه از بوته ­ای را چیدم
حالا ُتنگ گلدان بود روی میز تحریرم
و گذشت
دیروز دیدم که شمشاد گل داده وَ بیرونِ تنگ هم خیس است بیرونِ تُنگ؟ م
ببینم...! بله! م
R, E, T, A, W
بود که بر تن تُنگ سُر می ­خورد وُ می ­لغزید روی کاغذهایم
گفتم یعنی اگر در ایران بودم... این­ها... آ وَ
ب بودند؟ م
گذشت
امروز «آ» وَ «ب» شعری نوشت با بن ­مایه ­ی سنگ صاف وُ سنگین وُ صیقلی
گفته بود: تیزی وُ زاویه ­ام بر پیشانی ­ی زن­/ درختی در گودال جا مانده. م
سنگ­ را برداشتم شاهد گذاشتم برای سار در پرونده ­ی شعرهای پیشانی. م
پوشه خیس شد
جوهر دوید شعر ِ نیمه ­کاره ­ی شمشاد صدایم کرد: م
م
- من این صاف را خط خطی می ­شود! می ­گویی نمی ­شود؟م
می ­گویم: می ­شود می ­شود تو زنده من مرده اگر نشد!م
می ­گوید: کتابش را همین لحظه -- در میانه ­ی دو هزاره ­ی رفته/ برگشته
بین ایران وُ امریکا با الفبای کربن­ ِ مندلیف-- م
بر جغرافیای فیروزه ­تاج ِ فیروزه ­دامنِ خود باز می ­کنم
تو مرده من زنده اگر نشد!» م



نیمه شب 31 دسامبر 1999


_______________

No comments: