Soroor Javan
_____________
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhBjwdwVpUq1zgGZVOHAzdRWhEyGOkpOtWDACT3y2CsQvzIAbRQJf2V32iFr-Fm-GAN7Kez5iDxRwLNiFlMeEactJyAuV3iymWqy75SRbcWSuDSZ9QewM1H9PweSrJjlsBtvM4k3v2-Nt6o/s400/11.jpg)
__________________
سرور جوان
سرور جوان
شعری برای هیچ کس
گفتم این شعر برای تو
چراغ خاموش شد
خواب در چشم تو بود
و لبهایت بسته
شب سرازیر شده بود در چشمان من
ماه کج شده بود و می ریخت
میان لبهای نیمه بازم
با دهان پر مهتابم
گفتم این شعرها برای هیچ کس.م
خواب در چشم تو بود
و لبهایت بسته
شب سرازیر شده بود در چشمان من
ماه کج شده بود و می ریخت
میان لبهای نیمه بازم
با دهان پر مهتابم
گفتم این شعرها برای هیچ کس.م
____________
1 comment:
وقتی که همین باشد و همین. از زبان همین می ریزد. شاعر این شعر دارد یواش و پنهانی به امضا می رسد. مثل همین.
Post a Comment