Sunday, June 1, 2008

Naanaam

_______________


Subject to Change
Landscape of Dreams
Maggie Taylor
_________


نانام

1


در سایت ساقی آمده که پنگوئن‌ها هم کون هم می‌گذارند. به حمید گفتم یعنی ما از پنگوئن هم کمتریم؟ گفت من زن و بچه دارم. گفنم من هم فقط همین یک کون را دارم...م
ولی حالا دارم فکر می‌کنم چه طنزی در این نهفته است که پنگوئن هم کون پنگوئن می‌گذارد و هیج اتفاقی ‌نمی‌افتد،م همانطور که یونانی هم کون یونانی می‌گذاشت و هیج اتفاقی نمی‌افتاد (و ایرانی هم کون یونانی می‌گذاشت و هیچ اتفاقی نمی‌افتاد!). هیچ وقت هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. کون مسئله‌ای نبود که دادنش باشد. کون فقط کون بود- مثل زبان که فقط زبان بود و کسی با آن کوکو و کتلت درست نمی کرد. تغذیه رسانه‌ای نبود و آدم‌ها واقعه نمی‌خوردند تاریخ بالا بیاورند. چه دوره‌ای! کاش ما هم پنگوئن بودیم. پنگوئن‌های آن دوره. این دوره که فقط کون هم می‌گذارند!...م



2


حضور مرگ در زندگی شاعر لغوی‌ست و این یعنی اینکه حضوری ندارد. مثل شک که در زندگی سگ حضوری ندارد و من که در زندگی تو.م

با این همه دلم می‌خواست که تو باشم.م
واق واق می‌کنی. واق واق می‌کنم تا بگویی شاید او هم.م


___________

No comments: