Minoo Nosrat
______________
Img : Nicoletta Ceccoli
مینو نصرت
همیشه جا می مانم
وسط مزرعه ی گندم
میان دایره ی متر سکها
همیشه جا می مانم
در حاشیه ی رود خانه ای خشک
روی پشت بام کاه گلی
آخرین چهارشنبه سوری
سالی که
هر گز سفره ای برایش پهن نکردیم
جا می مانم
در پیچ کو چه های خاکی
وسیبی که افقش
دریائی شور تر از کویر است
میمانم
زیر گره بقچه ی مادرم
لای گلهای محمدی
گوجه های سبز
و پنجه ها ی مو
من
جا می مانم
زیر کرسی
آخرین زمستان کودکی
و برم نمی گرداند حتی
شیهه ی تنها
اتوبوس روستایمان
به جاده ای که
تنها مشایعت کنندگانش
ردیف درهم درختان سوخته ی بادام است
و سنجدهای واژگون
همیشه جا می مانم
پشت دکمه های بسته پیراهن گل گلی ام
___________________
2 comments:
حال و هوای نوستالژی، بی پیرایه گی و سادگی شعر را دوست دارم . این زیباست که همیشه حضور کودک در شعر، به شعر حرمت انسانی می بخشد. موفق باشید.
شيهه ي تنها اتوبوس به همراه مشايعت كننده گانش، قابل تأمل است
سطرهاي مكرر هم داشته اي اما كار در خور توجهي است. تصويرها كار خود را كرده اند. ممنون
Post a Comment