Hooman Nozhat
_____________
هومن نزهت
_______________
باراني
ميله ها
پشت ميله ها
زير ميله ها
روي ميله ها
ميله در آغوش ميله ها
و فاصله ي هر چند ميله را
سفره ي سيمين زرورق
پر كرده است
خواني
كه بر سرش از ياد مي بري
قامت گام هايت را
چند سال
ديوار در برابر است
ديواري كه
طلوع و غروب را
ازخاطره ها محو كرده است
آواز قورباغه
اين غنيمتي ست
كه با آن
خاطره ي آنسوي حصار را
زنده مي كني
عظيم ترين حادثه ي تاريخ
كه حتي
تولد مسيح را هم
ياراي برابري با آن نيست .ه
اما بهار
فصل مشترك دنيا و من است
آنگاه كه
باران
بر من و جنگل دور
يكسان مي بارد ...ه
ارديبهشت 79
_______________
No comments:
Post a Comment