Wednesday, October 1, 2008

Tove Ditlevsen



Tove Ditlevsen
_________________

تووه دیت لیوسن

ترجمه : علیرضا طبـیــب زاده

شاعر و نویسنده ی دانمارکی ( 1917 - 1976.م )ه




ه"تووه" شاعری توانا از قشر زیرین جامعه بود و این امر همیشه مایه ی افتخار و سربلندی اش به شمار می رفت. چنان که اعتقاد داشت، دانستن زبان حاضر طبقه ی محروم و ضعیف جامعه و به ویژه کودکان، وسیله ای بوده تا او با شرح لحظه به لحظه ی زندگی و احساسات خود در قالب شعر، داستان و قصه های کودکان، به قلوب همدردان خویش رسوخ و از این طریق با آنها همدردی کند . زندگی سرتاسر ماجرا و به ویژه زبان گویایش، درد جامعه را بطوری محسوس به لابلای هر یک از کتاب هایش کشانید، تا جائی که خواننده را مسحور خود ساخت و کارهایش از طریق رسوخ در ساختار آموزش و پرورش، دنیای صدا و موزیک، و بالاخره بصورت فیلم، به سمع و بصر انسان ها رسید.ه


تووه طعم تلخ جنگ جهانی دوم را همراه با نیمی از اروپا چشید و اگرچه دستی تقریبأ دور از آتش داشت، (به سبب موقعیت جغرافیائی) اما لحظه به لحظه قلب حساس اش به کودکان عشق ورزید تا جائی که کودکان غیر قابل تحمل و عاصی را در شعر « کودکان»، عاشقانه ترین و نادر ترین گلها نامید. او مانند دیگرهنرمندان راستین در جنگ با تمام پلیدیها و نابرابری ها ی روزگار تمام وجودش را در ترویج عشق و عدالت کوشید تا جایی که زندگی برایش غیر قابل ادامه شد و در سال 1976 به زندگی خود پایان داد.ه

ه"تووه" خردمندانه به کلیات و جزییات زندگی می اندیشید و قبل از هر چیز مصائب انسان و به ویژه کودکان و زنان، دستمایه ی پرداختن و به ثمر رساندن هنرش بود. او مانند بیشتر هنرمندان از آداب و رسوم دست و پا گیر و مذهبی- کلیسایی آن دوره رنج می برد و در شعر "آداب و رسوم" که در واقع گوشه ای از وصیت نامه ی او هم هست، این نوع مراسم مذهبی را به سخره گرفت.ه


______





آداب و رسوم



آنگاه که جان سپردم،ه
مرا در تابوت سیاهی بگذارید
و جامه ای ارغوانی بپوشیدم ،ه
با آستین های بلند!ه

تابوت سیاه!ه
زیرا تابوت دیگران سپید است،ه
و من نیز

جامه ی ارغوانی!ه
چون زندگی را دوست داشتم

و آستین های بلند
که هرگز نلرزم از سرما،ه

دیگر!ه


***

اگر به سرود های کلیسائی « فاتحه» معتقدید،ه
بخوانید برایم!ه
وگرنه ترانه ی« دینا» * را زمزمه کنید!ه


جسدم را بگوئید دختران زیبا روی گروه کُر بر دوش کشند،ه
نه مرد های کسالت آور!ه

هیچ کشیشی

برای به گریه انداختن مادرم

روضه نخواند!ه
زیرا

برای من که هرگز به کلیسا نرفته ام !ه
مفهومی ندارد

شما هم ای دوستان،ه

غمگساری مکنید!ه
زیرا من با اینکه زندگی را عاشق بودم،ه
اما کمی سستی کردم!ه
و اینک هم

در آغوش این تابوت
آرام به خواب فرو افتادم!ه



ه« دینا» ه*ه = Dina
خواننده ی آزاده و مردمی و بسیار معروف زمان نوجوانی تووه که اعتقادی به مذهب نداشت



_________________

No comments: