Saturday, November 1, 2008

Ziba Karbassi

_________


زیبا کرباسی
____________

ناخن نگاری ۱۴



ه" فرو سوزیدن قهوه ای و یاسمنی" ه

در ضرب





می خواست مرا ضرب کند با جمعِ اجدادش
می خواهد مرا ضرب با همه ی تفریق هاش
از خیلی داردش خیلی می گوید
و خیلی به خیلی داردش ... را حواله می کند هوا
قُلدرمش را به بُلدرم

وقتی در چشم هایش زُل بزنم مثل شعری که با گلو بمکد صدای شاعرش را طوری ضرب می شود که دیگر هیچ چیزش هیچ وقت با هیچ دیگری جز من تقسیم نشود. ه

فنیِ شعری که لب هایم را نوشت می داند خطی را که نشانت دادم


دارم رویت حساب می کنم! ه







___________

4 comments:

Anonymous said...

نمی دانم چرا همیشه فکر می کنم عکس زیبا کرباسی جزیی از شعرش است!

Anonymous said...

دارم رویت حساب می کنم
خیلی قوی آغاز کرده بود پایان را.

Anonymous said...

چنین حاصل جمعی از اینچنین اضدادی! مراعات النظیر های محکم و استوار اما به شدت امروزی! حاصل سال‌ها مرارت است وکار جدی.
زیبا جان لذت بردم. عالی بود

Damon said...

بی نهایت اوریل ۲۰۱

من در نهایت طوفان نشسته ام ـ بی واژه گی مرا پرتاب کرده بر ان سوی بیت ها.
در بیتهائ که من پشتگاه کرده ام سیبهای نارس و ترش را راهی نیست دربیتهائ که من پشتگاه کرده ام افق خطی عمودی است.
من در نهایت طوفان نشسته ام ـ این واژه های گس مرا پرتاب کرده به انسوئ بیتها.
به زیبا کرباسی