Behzad Rayat
ویلیام باتلر ییتس
فارسی : بهزاد رعیت
خوابِ مرگ
_______________________
فارسی : بهزاد رعیت
خوابِ مرگ
_______________________
کسی مُرده است در جایی غریب ،خواب دیده ام من
دور از دست های یار
و میخ کرده بودند تخته ها را روی صورت زن
کشاورزان آن دیار
شگفت زده بر جای گذاشته بودند او را در تنهایی
و بر آورده بودند تلی از خاک
و فراز آورده بودند صلیبی از دو تکه ی چوبی
و سروهایی کاشته بودند در کنارش
و رها کرده بودند او را زیر ستاره گان بی اعتنا
تا من بسنجم این واژه ها را : ه
او زیبا تر بود از اولین عشق تو
اما حالا آرمیده است زیر تخته ها.ه
_______________
No comments:
Post a Comment