Mahmoud Darwish
___________
محمود درویش
_______________
فارسی : آزیتا قهرمان
_______________
فارسی : آزیتا قهرمان
یک تعطیلی کوتاه
روز شنبه خیال کردم مرده ام
به خودم گفتم باید ارثی باقی بگذارم
اما چیزی نیافتم
گفتم باید دوستی را صدا کنم
تا بگویم مرده ام
اما کسی را نیافتم
گفتم باید به سمت گورم بروم
تا آن را پر کنم
اما راه را نیافتم
و گور خالی ماند
گفتم باید وظیفه ام را انجام دهم
وآخرین خط را برای سایه ها بنویسم
اما آب بر کلماتم چکه کرد
گفتم باید کاری بکنم
اینجا و اکنون
اما کاری برای یک مرده نیافتم
فریاد زدم
این مرگ بی معنی است
یک درک مزخرف آشفته
نمی خواهم فکر کنم کامل و به تمامی مرده ام
شاید جایی درمیانه هست
یاشاید مرده ای هستم که بازگشته
تا یک تعطیلی کوتاه را در زندگی بگذراند.
______
No comments:
Post a Comment