Azadeh Davachi
___________
Jindrich Heisler, Untitled (1944) - from the series Of the Same Ilk (De la meme farine)
________
آزاده دواچی
زن
متولد که شدم،ه
کسی منتظر من نبودعکسم،ه
در کاشی ها گم شد
کسی به من خودم را تعار ف نکرد
در گلوی زمین گیر کردم ،ه
کسی منتظر من نبود
روزها یم را به هم دوختم
حنجره ام ،ه
در پنجره ها گر ه خورد
حرف هایم،ه
به لق لق ما شین ها
باید در گلوی زمین بما نم،ه
با ید از همینجا به صدای کتاب ها کفا یت کنم،ه
باز هم متولد خواهم شد
من زنم !ه
با ید با ورم کنند
___________
1 comment:
سلام عزيز. شعر خيلي خوبي ست .خيلي هم خوب واژه ها را در جاي خود بكار گرفتي اما دراين سطر (بايد از همين جا به صداي كتابها كفايت كنم ) تا پايين شعر كمي ضعيف كار شده. اين توضيحي ست كه بايد مخاطب حدس بزند ....البته بنظرم اينطور بهتر است. ممنون
Post a Comment