Sunday, February 1, 2009

Azita Ghahreman

____________



Emiliano Maggi
_________________

آزیتا قهرمان


درد
تقدیم به روشنک



دردهایی که نمی ُکشد
ه ه ه ه می ِکشد تا پهن تر شویم
ه ه ه ه ه راهمان می برد
با سپیدارها
ه ه ه رفته است و می آید
خنجر ندارد سوزن ندارد
بی دندانه
ه ه خو ب ساییده
درد نمی گیرد
گودال می شود
زانو خریده
ه ه بصل النخاع وحلق ه ه علایم ثانوی


سی سالگی بلیت هند می گرفت
بلغار پیاده می شدیم
ه ه ه کافه ی قوی سفید
کتاب نیچه و شعرها ی پاز
کمی دافنه دوموریه
ادای آدم ها
ه ه ه ما را بلد بود
خط هزوارش
ه ه ه نمی نوشت ه ه ه عرق نمی خورد
دریا می آورد بیرون
ه ه ه از شکم یونس
اسمش گریه بود


حالا شکل ها
ه ه ه سکته دارد
عکس می ریزد
ه ه ه از رنگ پوسیده ام
دهان را باز می کنم
سنگ ها را هل ...
ه ه
قورت دادن همیشه ه ه آسان نمی شود
پره ها اگر که خوب نچرخد
روی پیراهن سفید
ه ه ه کلمات بالا آورده اند

درد هایی هست هنوز ..... گاهی معمولا...ه



________

No comments: