Majid Naficy
_____________
Matrakci /Plan of Baghdad
_____________
مجید نفیسی
ستارگان
یک شب به زادگاهم بازخواهم گشت
برای چیدن ستاره ها
از روی بام خانه ام.ه
پدر می گوید: " نگاه کن، آنجا
هفت برادران را نمی بینی؟ "ه
من دست هایم را دراز می کنم
و به شمشیرهای برهنه شان دست می کشم.ه
آنگاه جنگ شبانه آغاز می شود
ما اژدهای مکار را می رانیم
و در گوشه های تاریک آسمان
گل میخ های ستاره می کاریم.ه
در بامداد مادر می گوید:" نگاه کن
آنجا، دو خواهران را نمی بینی؟"ه
من دست هایم را دراز می کنم
و به کوزه های آبشان دست می کشم.ه
آنها پیام آور ابرهای باران خیزند
و با برآمدن آفتاب ناپدید می شوند.ه
برادرانم! خواهرانم!ه
یک شب به زادگاهم بازخواهم گشت
تا در زیر آسمان کودکی ام
ستارگان خود را بازیابم.ه
برای چیدن ستاره ها
از روی بام خانه ام.ه
پدر می گوید: " نگاه کن، آنجا
هفت برادران را نمی بینی؟ "ه
من دست هایم را دراز می کنم
و به شمشیرهای برهنه شان دست می کشم.ه
آنگاه جنگ شبانه آغاز می شود
ما اژدهای مکار را می رانیم
و در گوشه های تاریک آسمان
گل میخ های ستاره می کاریم.ه
در بامداد مادر می گوید:" نگاه کن
آنجا، دو خواهران را نمی بینی؟"ه
من دست هایم را دراز می کنم
و به کوزه های آبشان دست می کشم.ه
آنها پیام آور ابرهای باران خیزند
و با برآمدن آفتاب ناپدید می شوند.ه
برادرانم! خواهرانم!ه
یک شب به زادگاهم بازخواهم گشت
تا در زیر آسمان کودکی ام
ستارگان خود را بازیابم.ه
ه14 ژوئن 2005
____________
2 comments:
سلام. ساده و صمصي . ممنون
سلام. ساده و صمصي . ممنون
Post a Comment