Sunday, February 1, 2009

V. M. Airu



George Maciunas
1976, Poznań, Collection Jarosław Kozłowski

_______________

و. م. آیرو


گور دسته‌جمعی


گورهای دسته‏فردی
ه ه گورهای دسته‏فردی ه ه گورهای دسته‏فردی

گورهای دسته‏فردی
ه ه گورهای دسته‏فردی ه ه گورهای دسته‏فردی

گورهای دسته‏فردی ه ه گورهای دسته‏فردی ه ه گورهای دسته‏فردی

گورهای دسته‏فردی
ه ه گورهای دسته‏فردی ه ه گورهای دسته‏فردی


گورهای دسته‏فردی ه ه گورهای دسته‏فردی ه ه گورهای دسته‏فردی

گورهای دسته‏فردی
ه ه گورهای دسته‏فردی ه ه گورهای دسته‏فردی


گورهای دسته‏فردی
ه ه گورهای دسته‏فردی ـ هـــــا... ه




این‌جنازه را لطفاً از این‌جا بردارید!
ه


مرگ كلمه‏ای‏ست كه تمام شاعران جهان به‏نوعی با آن درگيرند
وقتی كه در شعر به‏كارش می‏گيرند:
ه
مرگ قلقلكش می‏گيرد می‌خندد
دل‏ريسه می‏رود
غش می‏كند
می‏افتد
می‏ميرد.
ه




*

همان‌طور که هر‌روز
از سر کار برمی‌گردی
لم می‌دهی روی مبل
چشم‌هایت را می‌بندی و
آهسته
به‌طور خیلی آهسته می‌میری
هم‌زمان داری فکر می‌کنی که شعری می‌خوانی
که فکر می‌کند
آسان‌ترین راه مقابله با مرگ
مردن است
به‌شیوه‌ای
کاملاً
آرام و
طبیعی.
ه




*

این‌ها را دارم تنها به‌تو می‌گویم دخترم
همیشه آخرین ترانه در بازدمِ واپسین

در ساحلِ اولین سرود دمِ نخستین گام برمی‌دارد

لاک‌پشت‌هایی هم که به‌مقصد نمی‌رسند
بالاخره یک‌روز
یک‌روز مقصد به آن‌ها خواهد رسید
و از آن‌ها سراغ لاک‌پشت‌های دیگر را می‌گیرد
آن‌ها هم سراغ لاک‌پشت‌های دیگری...
ه
آن‌روز، من دیگر پاک مقصد را فراموش کرده‌ام
و تو
سرعت پریدن سایه‌ام به‌سمتی از همیشه را نمی‌بینی،
ه
اما درعوض
می‌توانی دقیقه‌ها و ساعت‌ها
روی شن‌های وسیع ساحل بنشینی و
به حرکت جاودانه‌ی لاک‌پشت‌ها خیره شوی...
ه



نشخوار


علفی
توی زمين
زيرِ زمين
روی زمين
به‌ من چه كجا
می‏رويد و
آن را
گاوی
توی زمين
زيرِ زمين
روی زمين
به‌ تو چه كجا
می‏بلعد و
باز
به‌ ما چه
علفی ديگر و
همان گاو و
به‌ همگی چه و
همين
.

ه(همه‌ی متون شعری بالا برگرفته شده‌اند از کتاب "داد نزن؛ در این آینه کسی نیست" چاپ 2004 انتشارات: ساب‌ويژن، کانادا)ه

__________

4 comments:

Anonymous said...

ba salam,
sherhaye zibayee bood
agar kare chap nashode darid, khosh hal mishavam baraye site injaneb befestid
ba tashakor
bedrood

Anonymous said...

سلام.نميدانم درك همه از مقوله ي مرك يكي ست (كل نفس ذائقه الموت)يا نه ؟ نميدانم چرا وقتي اين شعرها را خواندم مرگ را خيلي سطحي تر و سبك تر يافتم حتي سبكتر از رستگاري ... بازيهاي زباني درخور موضوعند و مثل بازي مرگ ناگهاني اند.ممنون

Anonymous said...

سلام وریا جان خیلی خوب بود. خصوصاً یکی دو تا از کارها به یادماندنی ست.

Anonymous said...

سلام

فكر كنم براي يك شعر سه شرط لازمه

اول از نظر مفهومي عميق و فراگير باشه كه در اين صورت ميشه يك شعر خوب

دوم به لحاظ صنعت شعري خلاقيت لازم و هيجان انگيز داشته باشه كه تا اينجا ميشه يك شعر خيلي خوب

و بالاخره در مرحله سوم به سادگي دست پيدا كرده باشه كه در اين صورت يك شاهكار و يا يك اثر ماندگار پديد مياد

به نظرم اين ها خيلي خوب بودند و البته بسيار بديع و لذت بخش

ممنون . شاد و پيروز باشيد