Hamed Rahmati
Ariano Suassuna, em Gráfico Amador
________________
________________
حامد رحمتی
لب هايش
روي لب هاي ام مردد مانده بود
از كدام رنگ بگويد؟ه
سوفيا سر زده وارد شد !ه
با حركت ابروها ... به گارسون اشاره كرد
هوا باراني است
و ترجيح مي دهد كمي گرم شود
رقص انگشت هايش روي ميز
به شُر... شُر باران
آهنگ خاصي داده بود.ه
اين تضاد عاشقانه را
نمي توانم شرح دهم!ه
دريا از پنجره
به كافه سرك مي كشيد
و صداي امواج
مرا از درون غرق مي كرد
سوفيا ! سوفيا !ه
به اين صدف ها اگر خيره شوي
از انتهاي دريا
عده اي خورشيد را پايين مي كشند
و قايق هاي موتوري
از صيد ماه... بر مي گردند
و ستاره بازي ما
قلعه هاي شني را
سراسر خواب مي كند
بار ديگر به گوش ِ گوش ماهي ها
شعري نجوا مي كنيم ...ه
تا آواز ملوان ها
موج هاي بي قراري را به صخره ها بكوبد
شايد زير پوست ساحل
دو ماهي كوچك شويم
دو نهنگ خسته از آب...ه
در يك تنگ شيشه اي
به سكه ها خيره مي شويم
به سبزه هايي كه زرد شده اند
از نخل هاي جنوب
سر در مي آوريم
و حرارت شن ها را به جان
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه مي خريم !ه
سوفيا ! سوفيا !ه
هنوز روي لب هايت مردد مانده ام
رنگ چشم هاي تو
شب هاي بيرون كافه نيست
و دريا
از پشت پنجره محو خواهد شد.ه
__________
3 comments:
سلام. ساده صميمي و منسجم.هم زيستي واقعيت و ذهنيت در قالبي كه شاعر انتخاب كرده به شعر كيفيتي روياگونه بخشيده كه در عين حال خيلي به آهنگ زندگي نزديك است. ممنون
شعری که حرارت شن های ساحل را در جانم زنده کرد ه ، نفسم را با ماهی ها می کشم و با نهنگ ها هر بار یک یونس به ساحل آن سوی این دریا هدیه میکنم ... عجب شعر شیرینی است حامد رحمتی در چند قدمی سالی که دوست دارد سفره ای ملایم بچیند برای دانه هائی که عطش سیری ناپذیری برای تولد دارند و نو شدن .
سوفیا سوفیا
به این صدف ها اگر خیره شوی
از انتهای دریا
عده ای خورشید را پائین می کشند
چه تخیل قدرتمندی در خلق جهانی که شاعر دوست دارد و نیست .
تردید روی لبها وقتی خیره می شوی به قعر چشمانش ، میان بهشت و جهنم سرگردانت می کند . مبادا تمام شود !!
تمام اتفاق های بی نظیر و شگفت انگیز جهان درست در نقطه ی همین تردید و روی همان طعم تاره ی ماندگار شکل گرفته و خلق شده اند
درود جناب رحمتی ی عزیز
این شعر را بسیار دوست دارم
تکه تکه ی این کار قشنگ ، مثل یک فیلم کوتاه قوی از جلوی چشم ام رد می شد
یک جوری احساس کردم که واقعن این کلمه ها داشت اند مرا می خواندند
حسرت زیبایی که در نگاه شاعرانه ی تو بود عینن به کلمه در آمده در این کار
واقعن زیبا بود حامد عزیز
زنده باشی به مهر
Post a Comment