Sunday, March 1, 2009

Ali Reza TabibZadeh


Francesca Woodman, Self Deceit

Francesca Woodman, Self Deceit
________________


علیرضا طبیب زاده


عروس کوچک



از تو می گذشت

چادر شب به چهره،
ه

در لبا لب ِ روز

گلدسته ای بلند

درراستای عطش ات،
ه

دل دل زنان


چون در تو شد،
ه

عروسک سقوط کرد

آه در زوایای اندوهگین ساعت چکید

تا دیگر دیر نباشد،
ه

حل شدن در تو



تکه تکه هایت اما ،
ه

چشم به سقف

بال بال زدن پروانه ای را

ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه با انگشت در فضا رسم می کند،
ه

که شکل ضربان قلب ات است

زمانی دیگر،
ه

هنگام عاشق شدن .ه


_______________

2 comments:

Anonymous said...

سلام عزيز. شعر خوبي ست .تضاد واژه هاي شب و روز را در سطر اول و دوم دوست دارم. و رابطه ي بي آلايش ات با كلمات وقتي چنان بتو نزديكند كه بخودم اجازه سرك كشيدن به آن حريم را نميدهم. پروانه ات هم خيلي زيبا بود... ممنون

Anonymous said...

عروس با روبنده ی مهتاب ، شبیه خم شراب است و با سر بندی محکم تا نه چشمان آفتاب به آن بخورد و نه ماه توی صورتش زیبائی خود را خط بزند . این که عروسک اش خطاب کرده ای ، بی گمان بر می گردد به ذهن سیاه شده ای که دل به اولین ها دوخته و جز با آن روشن نمی شود / روشنائی کم سو و محدود . مثل پیدا کردن گنج که هر مردی دوست دارد اولین نفر باشد / یا باز کردن جعبه ای رمز آلود و کشف سرزمینی بکر و دست بردن به اندام زنی که هیچ نوری به پوستش نخورده است و فیلمش به هیچ تاریک خانه ای برده نشده است تا ظاهر شود . و آراستن این عروس همچون عروسک ها اغراقی دردناک است در ادا کردن حق مطلب . آزاری به عمد مطابق با معیار های روز که اجازه نمی دهد بوته های وحشی به گل برسند . اشکال درست در همینجاست که معلوم نیست از این بکارت چه موجودی زاده خواهد شد . و آن انار غرق شده در لایه های زیرین در کجا و کی در انتهای شاخه به شعاعی نازک ترک خواهد خورد / اما شوق کاذب اولین مردی ارضا شده است ... چه حیف