Sunday, March 1, 2009

Zibahu Karbassi

______________


Ashik Kerib
_____________________

زیباهو کرباسی


ذن ۳


زی ه ه باه ه زی
زی
ه ه با ه ه میر

میرزایی که پدربزرگم موسی بود
نشد که من باشم و زا باشد
زی با گریخته از زیبا شبیه من
آهو گریخته از زیبا شبیه من
شبیه من دست از گوش هایم می شویم
از چشم هایم که از عکس هایت عکس هایی
زیبا گرفته اند بیرون می پرم
می شویم دست هایم را پاک از

زی ه ه با ه ه زی
زی ه ه با ه ه زی


از ول ول آبی ه ه ول شد در آغوش امن خودم شکر!ه
کفش های کتانی و بال سمت کدامش را کنده بود
دست هاش ترد و تگری لب هاش ه ه شعر شد
پیراهن کرباسش را از تن کندم
جای زخم کتفش را نرم نرم بوسیدم
دیگرش را آرام آرام ه ه شعر شد
پریده رنگ را از بوم ناخن هاش ه ه کف دستم خراشیدم
به صورت بی رنگش ه ه صورتی پاشیدم
پتوی گرمی دورش
پیچ خوردم در گودی هاش
گرم نه ه ه شعر شد

شدت به توان شدت برده او را ه ه شبیه من
آهو گریخته از زیبا ه ه شبیه من
زیبا گریخته از زی با ه ه شبیه من

چشم هایش را می بوسم
بهادر از آن بیرون می زنم
با کت و کلت و قمه
تا اتمام حجت کنم «حجت» هوایش را دارد
به خیر شکر ه ه شعر شد
ناز شست شعر چارشانه ام که انگشت شستش
در تحت خیلی هاست
خونم پیاده روها را مست می کند
نفس کش!
ه

زی
ه ه با ه ه میر
زی
ه ه با ه ه میره


_____________

No comments: