Ali Saravi
_________
علی ساروی
____________
____________
صدای تو
حس می کنم رو به پاییز است
نیمکتی خیس
که ندیده ایم هرگز
اما حرف زدیم
ه ه ه ه ه ه بسیار
ه ه ه ه ه ه ه با باد.ه
____
روزدربرداشت خارجی
درنگاه کم حرف پرستاران
دفن می شود
برف
بیرون پنجره میان کوچ پرستوهاست
در باد
تکه
تکه می شوم
روز رابا روزنامه ی شب
دربیمارستان
مرور می کنم
مرگ را حتی
از بوی زنی که در اتوبوس و
حالا
کنار تخت در ملحفه ها...ه
____
1 comment:
سلام. صداي طبيعي اين شعر ها و نحوه ي بيان و همچنين ابهام ظريفي كه در آنهاست جاذبه ي خاصي را ايجاد ميكند...ممنون
Post a Comment