Karob Rezai
joseph cornell's dreams
_______________
_______________
کروب رضایی _ آستارآ
اسپایدر
عنکبوت تار می تند
من
طعمه ای هستم که به تار وپود فکر می کند
تارهای صوتی ام
مرد در بندی است که
پنجه به دیوار می کشد
و سکوت آوازی که هر روز بیشتر
قرنطینه می شود
___
هومانا
خاک
علف ها را سبز نکرد
كاش ريشه ها
قد بكشند
بهار که بیاید
گاوها
قحطی خیالشان را
نشخوار می کنند
و براي گوساله ها
ماع ماع می خوانند
و من تازه مي فهمم
شير خشك حاصل آرزوهاي
ندوشيده است
علف ها را سبز نکرد
كاش ريشه ها
قد بكشند
بهار که بیاید
گاوها
قحطی خیالشان را
نشخوار می کنند
و براي گوساله ها
ماع ماع می خوانند
و من تازه مي فهمم
شير خشك حاصل آرزوهاي
ندوشيده است
__________
2 comments:
سلام. شعر اول خيلي زيباست در هم تنيدگي سوژه و ابژه مرزي جز يك حس عالي بجاي نميگذارد...ممنون
سلام...بسیار عالی هستند.....
موفق باشید
Post a Comment