Sattar Jan Ali Pur
Antonio L. Bouza
Espanha
"Ginepoema 4"
_____________
Espanha
"Ginepoema 4"
_____________
ستار جان علي پور
1
نان را می گذارم توی گیومه ه ه ه که قرضی است
رییس جمهور را توی پاکت ه ه ه که محرمانه است
وگل سرخ را لای یال اسب ه ه ه که چشم های نجیبی دارد
شعر با صدای بلند الهام می شود و خواب را
خواهر می گوید
ه ه ه « یک شاخه گل سرخ نیازدارم» ه
مادر پی روسری اش می گردد
ه ه ه ه ه فکر می کند رییس جمهور نامحرم است
پدر سر از گیومه در نمی آورد
می گوید «خدا بزرگ است» ه
دوباره می نویسم
نان را باید گذاشت توی گیومه ه ه ه که خدا بزرگ است
رییس جمهور را توی پاکت ه ه ه که نامحرم است
و گل سرخ را کنار کیف خواهر ه ه ه که عاشق است
2
براي اسب وازه ي تازه ي علف ريخته ام
اسب هم خودش وازه ايست كاغذي ، كه كلمات ديگر را حمل مي كند / « تو» را هرگاه مثل كلمه ساده اي
بعضي كلمات اجباري را، « رئيس جمهور» را. ه
ه _ رئيس جمهور كه مي تواند ازمدادي قرمز افتاده باشد ، يا هر مداد ديگري روي كاغذهاي پشت ورو _ ه
ه _ رئيس جمهور كه يك نام نيست و از يك وازه بيشتر است / ه
درونه ي يك زنبيل خالي ، كه ديده نمي شود و حمل مي شود _ ه
پشتم زخمي تازه كم دارد كه مي تواند نقطه اي از يك كلمه باشد
يكي از نقطه هاي « تو» يا بعضي كلمات اجباري
ه _ يكي از نقطه ها و هر كس اندازه ي خودش _ ه
دستم را در آستيني بلند پنهان كن يعني اعتباري به آفتاب نيست / به هيچ وازه اي نمي شود اعتماد كرد
تنها بنويس دوستت دارم
آخر من وازه نيستم / آفتاب نيستم / و رئيس جمهور نيستم / ه
نامي ساده ام براي استكاني چاي كنار تو. ه
____________
1 comment:
سلام. همان سطر آخر شعر دوم همه را گفت و ديگر هيچ..ممنون
Post a Comment