Sheida Mohammadi
_________
Mimmo Jodice - Alba Fugens
___________
شیدا محمدی
در کوچه های ماهوتی
درباد
گیسوان من
عقربه های فِشفش و افشانِ
در باد
بزم نارنجی و گسِِ خدایان
در باد ...ه
تو آنجا
در باغ تاریکِ لیلیت
ه ه ه کت و شلوار مست و بی من ه ه ه و اِی چشم شوم بیدار شو
ه ه ه نفس های چنبر و سوزان ه ه ه و اِی چشم شوم بیدار شو
ه ه ه شیشه های گستاخ و طرار ه ه ه و ای چشم شوم ...
...
و صورت من رعد و برق و کلاغ وُه ه چشم های تو مگس های وزوز
مروارید های سیاه من وُ این گردن وُ ه ه چشم های تو وزوز
این پیراهن پلنگی و این پستان های بی رحم وُ ه ه چشم های تو وزوزو
این دست ها وُ این گِل وُ این استخوان مطرب وُ ه ه چشم های تو وزوز
این لاله های تنم و این صبح تازه ی اینجا و ...ه
زمان !ه ه ه چشم های تو در منقار من
زمان ! ه ه ه خون تو در باران
زمان ! ه ه ه بوی تو در خواب های خیس و خونریز.ه
...
سایه ات حالا ه ه ه ساعت شنی را بر می گرداند
سایه ات حالا ه ه ه کج در کوچه های ماهوتی
سایه ات حالا ه ه ه کوه های برف آلود آن دور
سایه ات حالا ه ه ه کوزه های شکسته و دیر.ه
در باد
این دست قرمزه ه ه که چشم های سیاه مرا می خرد
گوشواره ها و سرمه دان و آینه و این دفتر پنهانی را
این دست گوشت آلود و خپل
در باد
تن تو که دیگر آتشکده ی فارس نیست ه ه ه دشت مغان نیست ه ه ه بوی سیمرغ و شیر نمی دهد
و این دست قرمز
که پرده از صورتم می کشد
تا شب شقیقه هایم
از گریه های ماه ه ه ه خیس نشود.ه
ه7 فوریه 2009
___________
1 comment:
سلام عزیز. ش ی د ا ...حقا اینهمه شوریدگی و اسم با مسما.ممنون
Post a Comment