Azita Ghahreman
_____________
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh42axnlNH0pzpXbGZGFFGwNwesj6005ijR1G6jucIFo8twnaGAAulBRIfBxJgS_j_mRioQX_1_7gZXZ5eOBjTlPDKBN9N7y30ERM0-JoE3Qzy1-dUk4K_x84938U8acSy2lI0zmxjfbmGs/s400/Juan+Rayos..jpg)
Juan Rayos
___________
آزیتا قهرمان
به نام روز ها
1
به تعداد عصرهای مرده
خاطرات زخمی
و آنکه تابستان را در رگها روشن کرد
و ابرهای نو از برگها چکید
تردید آسمان
در هیچ زنی معنا نشد
هیچ سمتی پنهان نکرد
پیراهن تو را
و نیمرخ خونی
زمین را شاهد گرفت
به نام ساعتهای در باد گم شده
تپههای سبز راه میروند
و لوزیهای کبود از شکل ما ترسیدهاند.ه
گوری با شش جهت
مردههایی تیزتر از تیغهی چاقو
وقتی صدا بریده و کند
بر خاک میچکد
به نام خانههای رقصیده در باد
درهای معلق در هوا
دهان باز ماندهام
و ما که رفتیم و
معطل نشد تاریکی جنون
تا ماه کامل شود
2
فریاد تو را یاد خواهد گرفت
یاد گرفتم نعره بزنم
یاد گرفتی بلند شوی
و دست بیندازی زیر طناب و کمی هوا...ه
باور می کنم
خیابان قسمتی از مشقهای ناتمام منست
و این قایق سبز
کنار پرچمها و بطری شراب
یاد عشق و صورت سیلی خوردهام
ترکشی در هق هق بلند
گلولهی نشسته در استخوان
به نام صندلی چرخدارت در شیب ماه
نامههای برگشتی
خوابهای کتک خورده
حرفها و دندانهای تف کردهام
به نام روزها...ه
___
zulal ~ sareri hovin merrnem
_________
No comments:
Post a Comment