Tuesday, September 1, 2009

Bahareh Rezaei

____________



Albert Watson Callaghan Dress, Paris 1989
____________

بهاره رضايي

نُسخه ی بّدّل




براي حاشيه دوزي اين متن
يك تور ساده ي مشكي
پيشنهاد مي كنم
ه(هزينه ی اياب و ذهاب
به عهده ي نويسنده است)
ه
و پرسه مي زنم
توي اين كاغذها....
ه

درگير كابوس هاي تلخي شده
اين تن.
ه
نمي رود از من.ه
پرسه مي زنم
توي خودم
رمز عبور را فراموش كردم
پيچيده مي شوم
سنگ نيستم نه
تنها از تو
نشانه ي كامل تري مي خواستم
پرينتي حقيقي شايد....
ه

خودم به روايت خودم
نوشته مي شوم
توي دلتنگي هام
حتا كشته مي شوم
و مي زنم به كوچه ي ديگري....
ه

دارم به ساعت خودم نزديك مي شوم
ساعت برگشت عمود تو
روي افق هاي صورتم
ساعت تمايل عجيب تو
به واكاوي ي چين هاي دامنم.
ه

توي دلم
جنگي در گرفته
كه نمي توانم
برقصم

حتا اگر
والس ملايمي
تو را به ياد من بياورد.
ه
هنوز مستبد
توي خودم هستم
نه
اصرار نكنيد ؛
ه
من هرگز نمي رقصم!ه


____________

1 comment:

mahtab keransheh said...

دوست داشتم شعرتان را خانم رضایی
راستی سلام