Bahareh Rezaei
____________

Albert Watson Callaghan Dress, Paris 1989
____________
بهاره رضايي
نُسخه ی بّدّل
براي حاشيه دوزي اين متن
يك تور ساده ي مشكي
پيشنهاد مي كنم
ه(هزينه ی اياب و ذهاب
به عهده ي نويسنده است)ه
و پرسه مي زنم
توي اين كاغذها....ه
درگير كابوس هاي تلخي شده
اين تن.ه
نمي رود از من.ه
پرسه مي زنم
توي خودم
رمز عبور را فراموش كردم
پيچيده مي شوم
سنگ نيستم نه
تنها از تو
نشانه ي كامل تري مي خواستم
پرينتي حقيقي شايد....ه
خودم به روايت خودم
نوشته مي شوم
توي دلتنگي هام
حتا كشته مي شوم
و مي زنم به كوچه ي ديگري....ه
دارم به ساعت خودم نزديك مي شوم
ساعت برگشت عمود تو
روي افق هاي صورتم
ساعت تمايل عجيب تو
به واكاوي ي چين هاي دامنم.ه
توي دلم
جنگي در گرفته
كه نمي توانم
برقصم
حتا اگر
والس ملايمي
تو را به ياد من بياورد.ه
هنوز مستبد
توي خودم هستم
نه
اصرار نكنيد ؛ه
من هرگز نمي رقصم!ه
____________
1 comment:
دوست داشتم شعرتان را خانم رضایی
راستی سلام
Post a Comment